جدول جو
جدول جو

معنی سنباده

سنباده
(سُمْ دَ / دِ)
سنگی است که بدان کارد و شمشیر و امثال آن تیز کنندو نگین را با آن بتراشند و جلا دهند و در دواها نیز بکار برند. گویند: معدن آن سنگ در جزائر دریای چین است و معرب آن سنباذج است. (برهان) (آنندراج) (الفاظ الادویه). و مأخذ این لغت همان سنبیدن یعنی سوراخ کردن است. (آنندراج). سمباده، سنبادج معرب آن است. (فرهنگ فارسی معین) : و از او (ناحیت قامرون بهندوستان) سنباده و عود تر خیزد. (حدود العالم).
باده ای دید بدان جام درافتاده
که بن جام همی سفت چو سنباده.
منوچهری.
در آن که بسی کان سنباده بود
هم الماس و یاقوت بیجاده بود.
اسدی.
، سیلیکات، آلومینیومی است برنگهای خاکستری، سرخ یا سیاه و بسیار سخت که برای صیقلی کردن و جلا بخشیدن بفلزات بکارمیرود. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا