جدول جو
جدول جو

معنی نباد

نباد((نَ بّ))
آن که شراب افکند، نبیذ فروش، می فروش
تصویری از نباد
تصویر نباد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نباد

نباد

نباد
آنکه شراب افکند، نبیذفروش می فروش: روزپس جاهلی که درخوراویی مطرب بهترنشسته بردرنباد. (ناصرخسرولغ) توضیح درمتن دیوان ناصرص: 117 مطرب شاید نشسته بردربیاد. ودرحاشیه: ظاهرانباذ
فرهنگ لغت هوشیار

نباد

نباد
نباذ. نبیذفروش. می فروش:
رو ز پس جاهلی که درخور اوئی
مطرب بهتر نشسته بر در نباد.
ناصرخسرو.
رجوع به نباذ شود
لغت نامه دهخدا

سنباد

سنباد
نام یکی از بزرگان ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی و از سرداران سپاه بهرام چوبینه، از شخصیتهای شاهنامه
سنباد
فرهنگ نامهای ایرانی