جدول جو
جدول جو

معنی سنبات

سنبات
نمود و هیکل، هر چیزی که ظاهر فریبنده داشته باشد
تصویری از سنبات
تصویر سنبات
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سنبات

سنبات

سنبات
نمودنی باشد، یعنی چیزی که بنظر درآید و نمودی داشته باشد. (برهان) (آنندراج). نمایش و هر چیزی که نمودی داشته باشد و بنظر درآید، افسون. جادو. شعبده. (ناظم الاطباء). ظاهراً ساخته فرقۀ آذرکیوان است
لغت نامه دهخدا

سنباد

سنباد
نام یکی از بزرگان ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی و از سرداران سپاه بهرام چوبینه، از شخصیتهای شاهنامه
سنباد
فرهنگ نامهای ایرانی

انبات

انبات
رویاندن، رستن فروماندن در راه، واپس ماندن از کاروان، بریده شدن رویانیدن، رستن گیاه
فرهنگ لغت هوشیار