- سمنبر
- آنکه سمن در بر گرفته و بوی خوشی از آن بر آید، آنکه برش همچون سمن باشد سپید تن دلبر سمنبر
معنی سمنبر - جستجوی لغت در جدول جو
- سمنبر ((سَ مَ بَ))
- آن که بدنی خوشبو و لطیف دارد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بمعنی فرشته موکل آتش و پنبه کوهی و حیوان معروف است، نام جانوری که در آتش متکون میشود
بدنی لطیف و سفید و خوشبو
کسی که بدنی لطیف، سفید و خوشبو دارد
سمندر، جانوری با دم بلند و دست و پای کوتاه شبیه مارمولک که در آب و خشکی زندگی می کند و در مکان های تاریک و مرطوب به سر می برد،
جانوری افسانه ای که درون آتش زندگی می کند، اسمندر، سمندور، سامندر،برای مثال به دریا نخواهد شدن بط غریق / سمندر چه داند عذاب الحریق (سعدی۱ - ۱۰۳)
جانوری افسانه ای که درون آتش زندگی می کند، اسمندر، سمندور، سامندر،
((سَ مَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
جانوری دوزیست شبیه سوسمار، چهارپا دارد و رنگ پوستش تیره است با لکه های زرد. می گویند در آتش نمی سوزد
کاردان کارشناس
کرسی پله پله که خطیب یا واعظ بر فراز آن بنشیند و سخنرانی کند
ساخته فارسی گویان از انبار پارسی به شیوه تازی انبار شده کرسی دارای یک یا چند پله که خطیب یا واعظ بر بالای آن نشیند و خطبه خواند یا وعظ کند
((مِ یا مَ بَ))
فرهنگ فارسی معین
کرسی پله دار که واعظ هنگام سخنرانی بالای آن می نشیند، جمع منابر
بالای منبر رفتن: نصیحت کردن، موعظه کردن، غیبت کردن از کسی
بالای منبر رفتن: نصیحت کردن، موعظه کردن، غیبت کردن از کسی