جدول جو
جدول جو

معنی سماخت - جستجوی لغت در جدول جو

سماخت
قیافه، ظاهر، ادا، شکلک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سمات
تصویر سمات
سمت ها، داغها، نشانها، جمع واژۀ سمت
سامی ها، عالی ها، بلندپایگان، بلند مرتبه ها، جمع واژۀ سامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سماخ
تصویر سماخ
صماخ، داخل گوش، سوراخ گوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سماجت
تصویر سماجت
سمج شدن، زشت شدن، زشتی، بی شرمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سماحت
تصویر سماحت
جوانمرد شدن، اهل جود و بخشش شدن، جوانمردی
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، صفد، برمغاز، بغیاز، داد و دهش، عطیّه، عتق، دهشت، داشاد، داشن، جدوا، داشات، جود، بذل، اعطا، احسان، فغیاز، منحت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
ساخته شده، ساختن، ساختار، یراق و زین اسب، ساز و برگ، سلاح جنگ
ساخت و پاخت: کنایه از قرارداد نهانی بین دو یا چند تن برای انجام دادن کاری، بند و بست
ساخت و ساز: ساخته و آماده بودن، آمادگی، ساز و سامان
فرهنگ فارسی عمید
(لِ هَُ پِهْ شُ دَ)
شنیدن. (از غیاث)
لغت نامه دهخدا
(سَ حَ)
جوانمردی. (غیاث). جوانمردی. مروت. (ناظم الاطباء). بذل کردن بعضی از چیزها است بطیب قلب که بذل آن بر او واجب نباشد. (نفایس الفنون) : و در آن مجلس قصۀ سماحت و سخاوت برامکه رحمهم اﷲ میخواندند. (تاریخ بیهقی ص 16).
سماحت تو مثل گشته چون سخای عرب
کفایت تو سمر گشته چون دهای عجم.
مسعودسعد.
رفتار شاهد و لب خندان و روی خوب
چون آدمی طمع نکند در سماحتش.
سعدی.
- ارباب سماحت، مردمان بلندهمت و جوانمرد. (ناظم الاطباء).
، اغماض کردن. (غیاث) (آنندراج). عفو و اغماض. (ناظم الاطباء) ، سهل گرفتن. (غیاث) (آنندراج) ، نیک اندیشی. (ناظم الاطباء) : اگر بیند ضمان ما را بدین اجابت کند، چنانکه از بزرگی نفس و همت بزرگ و سماحت اخلاق وی سزد. (تاریخ بیهق)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سماحت
تصویر سماحت
جوانمردی، مروت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
ساختن، صنع، صنعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمات
تصویر سمات
داغها و نشانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماخ
تصویر سماخ
سوراخ گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماجت
تصویر سماجت
اصرار، الحاح، لجوج و سمج بودن زشتی و عیبناکی، معیوبی، نازیبا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماجت
تصویر سماجت
((سَ جَ))
زشت شدن، زشتی، بی شرمی، در فارسی، پافشاری، یکدندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سماحت
تصویر سماحت
((سَ حَ))
جوانمرد گردیدن، جوانمردی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سمات
تصویر سمات
((س))
جمع سمت، علامت ها، آثار داغ ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
((حَ))
ساختن، صنعت، آمادگی، ساز، سامان، ساز و برگ اسب، ساختار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
احداث
فرهنگ واژه فارسی سره
ابرام، اصرار، پافشاری، پیله، تاکید، زشتی، بی شرمی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بخشش، بخشندگی، بلندهمتی، جوانمردی، نیکوئی، تساهل، اغماض، گذشت، ملایمت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
Construction, Fabrication
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
construction, fabrication
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
Bau, Fabrikation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
будівництво , виготовлення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
budowa, produkcja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
建设 , 制造
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
construção, fabricação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
costruzione, fabbricazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
construcción, fabricación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
строительство , изготовление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
constructie, fabricage
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
निर्माण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
konstruksi, pembuatan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
건설 , 제조
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
בָּנוּת , יצור
دیکشنری فارسی به عبری