معنی سماجت - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سماجت
سماجت
- سماجت
- اصرار، الحاح، لجوج و سمج بودن زشتی و عیبناکی، معیوبی، نازیبا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
سماحت
- سماحت
- جوانمرد شدن، اهل جود و بخشش شدن، جوانمردی
بَخشِش، عَطا، کَرَم، دَهِش، بخشیدن چیزی به کسی، صَفَد، بَرمَغاز، بَغیاز، داد و دَهِش، عَطیِّه، عِتق، دَهِشت، داشاد، داشَن، جَدوا، داشات، جود، بَذل، اِعطا، اِحسان، فَغیاز، مِنحَت
فرهنگ فارسی عمید