- سماجت
- اصرار، الحاح، لجوج و سمج بودن زشتی و عیبناکی، معیوبی، نازیبا شدن
معنی سماجت - جستجوی لغت در جدول جو
- سماجت
- سمج شدن، زشت شدن، زشتی، بی شرمی
- سماجت ((سَ جَ))
- زشت شدن، زشتی، بی شرمی، در فارسی، پافشاری، یکدندگی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زین سازی
جوانمردی، مروت
آویز گنی زشتی، پافشاری، سپید چشمی
جوانمرد شدن، اهل جود و بخشش شدن، جوانمردی
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، صفد، برمغاز، بغیاز، داد و دهش، عطیّه، عتق، دهشت، داشاد، داشن، جدوا، داشات، جود، بذل، اعطا، احسان، فغیاز، منحت
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، صفد، برمغاز، بغیاز، داد و دهش، عطیّه، عتق، دهشت، داشاد، داشن، جدوا، داشات، جود، بذل، اعطا، احسان، فغیاز، منحت
فضای خانه صحن خانه حیاط، زمینی که سقف نداشته باشد، ناحیه، درگاه جمع ساحات
جمع سمیج، زشت ها، شیرهای ترش شده
داغها و نشانها
سمت ها، داغها، نشانها، جمع واژۀ سمت
سامی ها، عالی ها، بلندپایگان، بلند مرتبه ها، جمع واژۀ سامی
سامی ها، عالی ها، بلندپایگان، بلند مرتبه ها، جمع واژۀ سامی