رفتار، روش، در پیش گرفتن راهی و در آن راه رفتن، در آمدن در جایی، سازش، در تصوف سیر در مراتب وجود برای وصول به کمال و نیل به حقیقت که از شرایط آن عزلت، ریاضت، عبادت، شب زنده داری و ترک شهوات است
رفتار، روش، در پیش گرفتن راهی و در آن راه رفتن، در آمدن در جایی، سازش، در تصوف سیر در مراتب وجود برای وصول به کمال و نیل به حقیقت که از شرایط آن عزلت، ریاضت، عبادت، شب زنده داری و ترک شهوات است
جمع واژۀ سلوکی. منسوب به سلوکوس. سلسله ای از مقدونیان که پس از اسکندر در ایران تشکیل شد (312- 50 قبل از میلاد). مؤسس این سلسله سلوکوس اول است. سلوکیان که جانشین هخامنشیان گردیدند و تقریباً جمیع متصرفات آنان را در دست داشتند و بخش اعظم اصول تشکیلات خود را از ایشان اقتباس کردند، مجبور بودند که هدفی را برگزینند که اسلاف ایشان هرگز بدان دسترسی نیافتند و آن عبارت بود از وحدت پادشاهی با وجود تنوع ملل و تمدنهای مختلف آن، ولی سلوکیان هم بدین هدف نرسیدند همه اموری که بتدریج شاهنشاهی هخامنشی را تضعیف کرد، و عاقبت موجب انقراض اسف آور آن سلسله گردید، دامنگیر سلوکیان نیز شد. جنگهایی که آنان با سلسله های دیگر کردند نخست با مقدونیه و مصر سپس با پارتیان و رومیان، محاربات ایشان برای جلوگیری از تمایلات تجزیه طلبی بعضی ممالکی که در زمرۀ متصرفاتشان بود، مساعیی که برای مطیع نگاه داشتن والیان خود بکار می بردند، توطئه های دربارو رقابتهای مدعیانی که غالباً منجر به قتل میگردید، شاهان این سلسله در قرن دوم قبل از میلاد از بکار بردن طلا که راه فساد را بازمیکرد، خودداری نداشتند. آنان بسناتورهای رومی برای دخالت قشون روم ضد دشمنان خود رشوه میدادند. اما چون پیروزی بدست می آمد، رومیان دیگر ممالک آنان را ترک نمیکردند. و سلوکیان پس از دیری فهمیدند که خود آنان مشرق را تسلیم رومیان کرده اند. محقق است که بعضی شاهان ایشان، از جمله آنتیوخوس سوم برای ترمیم شاهنشاهی خود فعالیت بسیار و کوشش قابل توجه کردند، ولی از متوقف ساختن استیلای دو قوه ای که ازضعف ایشان استفاده میکردند عاجز بودند: قوه تدریجی و بطی ٔ ولی مستمر ایرانیان، و قوه روم که سابقاً در آغاز قرن دوم ضربتی علاج ناپذیر بشاهنشاهی سلوکی وارد آورده بود. اسامی شاهان این سلسله عبارت است از: سلوکوس اول جلوس 312 قبل از میلاد آنتیوخوس اول جلوس 281 قبل از میلاد آنتیوخوس دوم جلوس 261 قبل از میلاد دمتریوس اول سوتر (منجی) جلوس 162 قبل از میلاد الکساندر باکدس جلوس 150 قبل از میلاد دمتریویس دوم - نیکاتور (فاتح) بار اول جلوس 145- 149 قبل از میلاد بار دوم 139- 125 قبل از میلاد آنتیوخوس ششم دیونیوس اپیفانس - جلوس 142 قبل از میلاد آنتیوخوس هفتم سیدت جلوس 138 قبل از میلاد الکساندر زی نباس جلوس 128- 123 قبل از میلادآنیتوخوس هشتم، گری پس جلوس 125 -96 قبل از میلاد آنتیوخوس نهم، سیزنبکس جلوس 116- 95 قبل از میلاد سلوکوس ششم اپیفانس جلوس 96- 95 قبل از میلاد فیلیپوس جلوس 92- 83 قبل از میلاد آنتیوخوس دهم فیلادلفس جلوس 92 قبل از میلاد دمتریوس سوم فیلوپاتر جلوس 95- 88 قبل از میلاد آنتیوخوس یازدهم - دیونیسوس جلوس 89- 84 قبل از میلاد آنتیوخوس دوازدهم مقدس جلوس 94- 83 قبل از میلاد آنتیوخوس آسیایی جلوس 68- 64 قبل از میلاد آنتیوخوس سوم جلوس 223 قبل از میلاد سلوکوس چهارم جلوس 174 قبل از میلاد آنتیوخوس پنجم جلوس 164 قبل از میلاد شاهنشاهی سلوکی که شامل جهان ایرانی، بابل قدیم، شهرهای فنیقیه و مدینه های آسیای صغیر بود، مانند: شاهنشاهی هخامنشیان - حکومتی مرکب به شمار میرفت. نخستین شاهان این سلسله مساعی عمده برای تحقق وحدت آن بکار بردند. آنان تصمیم گرفتند که از مجموع بخشهای شاهنشاهی عنصری ایجاد کنند که بدانان نزدیک باشد و نسبت به ایشان وفادار بماند و بنابراین یونانیان و مقدونیان را در بخشی وسیع از متصرفات خود متمرکز ساختند. سکنۀ جدید در حکم سیمان ساختمان شاهنشاهی و در عین حال، رابط بین حکومت و سکنۀ بومی بودند. آنان میبایست هم در قشون خدمت کنند و هم در ادارات و در شهرها و قصبه ها سکنی گزینند، به کارها اشتغال ورزند و زمین را زراعت کنند در سراسر قرن سوم قبل از میلاد جریانی لاینقطع، سکنۀ اروپای جنوب شرقی را بسوی سوریه، بابل، وایران سرازیر کرد، و عناصری که آسیای صغیر و حتی سوریه را ترک میگفتند بدانان افزوده شدند. برای استقرار آنان طرحی وسیع جهت شهرسازی تهیه و اجرا گردیده است. مستعمرات نظامی و غیرنظامی ایجاد شده شهرهای جدیدبنا گردید در دشت کرمانشاه، دینور - کنگاور مؤسسات یونانی بنا شد. هگمتانه (همدان) مجدداً تعمیر گردید، در بخش جنوبی تر، لائودیسه نهاوند امروزین ساخته شد، راگای (ری) قدیم بنام اروپوس خوانده شد، در پارت شهری بنام نسا - الکساندر پولیس بنا شد. سپس شهر صددروازه هکاتوم پیلس ساخته شد که بمناسبت آنکه دروازه های متعدد داشته، بدین نام موسوم گردیده بود. سلوکیان در سیاست خود اصول و مبانی داریوش را پذیرفتند. ملیت ها را ابقا کردند و در عین حال، آنها را در زمرۀ شاهنشاهی وارد ساختند. اما عاقبت مجبور شدند که به سیاست کوروش و سلطنتی توأم با اغماض بازگردند. هنر - در این عهد هنر هخامنشی دچار کسوف گردید، زیرا وی جز بر اثر حمایت شاه و دربار نمیتوانست پایدار بماند. اطلاع اندکی که ما از تجدید حیات آن داریم حاکی از رجعت قهقرایی قابل تأملی است آنچه که مورد توجه شاه و دربار سلوکی و تودۀ تازه واردان به ایران بود جنبۀ ایرانی نداشت. هنرمندانی که از یونان یا از نواحی دیگر جهان یونانی می آمدند، میبایست مشتریان یونانی خود را کاملاً ارضا کنند. همچنین بود وضع ایرانیان یونانی شده، که عالیترین و ثروتمندترین طبقۀ جامعۀ ایرانی را تشکیل میدادند. این گروه تحت تأثیر فرهنگ یونانی سلیقۀ خود را با طرز زندگی یونانی منطبق میساختند. هنرمندان محلی نیز تحت نفوذ جریانات هنر غربی قرار گرفتند. بدین وجه هنر یونانی - ایرانی که یکی از نتایج فتح مقدونی بود بوجود آمد. بطور کلی هنر این عهد را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: 1- هنر ایرانی به معنی اخص. 2- هنر یونانی - ایرانی. 3- هنر هلنی. دستۀ اول بوسیلۀ معماری معبد نورآباد معرفی میشود که تقلیدی است از معابد هخامنشی پاسارگاد نقش رستم وی با ابعاد محدودتر و بعض تغییرات طرح معبدی که در پایۀ صفۀ تخت جمشید بنا شده نیز ایرانی است. در حال حاضر جز بقایای سه بنائی که لااقل دو تای آنها معبد بوده اند، چیزی دیگر را بدستۀ دوم نمیتوان اسناد داد. در استخر خرابه های ساختمانی مهم که هویت آن معلوم نشده، کشف گردیده که تقلیدی است از سرستون کرنتی بدون تخته روی سرستون و این امر حاکی از رابطۀ ستون ایرانی با سرستون یونانی است. در معبد کنگاور، پرستشگاهی با طرح غربی ساخته شده و تصور میرود در حدود 200 قبل از میلاد بنا شده باشد. در ساختمان اصلی، استعمال قطعات سنگی صفۀ تخت جمشید تقلید شده، اما ستونهای آنها دارای سرستون دری است. که بر فراز آنها تخته های کرنتی قرار گرفته است. بیشتر اطلاع ما مربوط به اشیای هنری از دستۀ سوم است که تعداد آنها فراوان است. معهذا نتوانسته اند تعیین کنند که این اشیا در خود کشور ساخته شده یا آنها را از خارج وارد کرده اند. در این ایام کشفیات سودمند موجب پیدایش 4 مجسمه کوچک مفرغی متعلق بمعبد نهاوند (لائودیسه) گردید که در همان محلی پیدا شده که استل (ستون) حاکی از فرمان آنتیوخوس سوم مربوط به سال 193 قبل از میلاد یافته شده است. یک سر بسیار زیبای مجسمۀ مفرغی که بدبختانه خراب شده، و آنرا به آنتیوخوس چهارم نسبت میدهند، از معبد ایرانی شمی نزدیک مال امیر در جبال بختیاری بدست آمده باید تصور کرد که سلیقۀ عصر بسیار متمایل بکارهای هنری مفرغی بوده و همین سلیقه در زمان پارتیان تعقیب شد، و آن در حقیقت حکم احیای یک سنت عیلامی را داشته است، در دینور نزدیک کرمانشاه، قطعاتی از یک لگن سنگی که مجسمه های نیم تنه سیلنوسها و ساتیرها، یاران دیونیسوس مزین است کشف شده. (تاریخ گیرشمن ایران ترجمه محمد معین و از فرهنگ فارسی معین)
جَمعِ واژۀ سلوکی. منسوب به سلوکوس. سلسله ای از مقدونیان که پس از اسکندر در ایران تشکیل شد (312- 50 قبل از میلاد). مؤسس این سلسله سلوکوس اول است. سلوکیان که جانشین هخامنشیان گردیدند و تقریباً جمیع متصرفات آنان را در دست داشتند و بخش اعظم اصول تشکیلات خود را از ایشان اقتباس کردند، مجبور بودند که هدفی را برگزینند که اسلاف ایشان هرگز بدان دسترسی نیافتند و آن عبارت بود از وحدت پادشاهی با وجود تنوع ملل و تمدنهای مختلف آن، ولی سلوکیان هم بدین هدف نرسیدند همه اموری که بتدریج شاهنشاهی هخامنشی را تضعیف کرد، و عاقبت موجب انقراض اسف آور آن سلسله گردید، دامنگیر سلوکیان نیز شد. جنگهایی که آنان با سلسله های دیگر کردند نخست با مقدونیه و مصر سپس با پارتیان و رومیان، محاربات ایشان برای جلوگیری از تمایلات تجزیه طلبی بعضی ممالکی که در زمرۀ متصرفاتشان بود، مساعیی که برای مطیع نگاه داشتن والیان خود بکار می بردند، توطئه های دربارو رقابتهای مدعیانی که غالباً منجر به قتل میگردید، شاهان این سلسله در قرن دوم قبل از میلاد از بکار بردن طلا که راه فساد را بازمیکرد، خودداری نداشتند. آنان بسناتورهای رومی برای دخالت قشون روم ضد دشمنان خود رشوه میدادند. اما چون پیروزی بدست می آمد، رومیان دیگر ممالک آنان را ترک نمیکردند. و سلوکیان پس از دیری فهمیدند که خود آنان مشرق را تسلیم رومیان کرده اند. محقق است که بعضی شاهان ایشان، از جمله آنتیوخوس سوم برای ترمیم شاهنشاهی خود فعالیت بسیار و کوشش قابل توجه کردند، ولی از متوقف ساختن استیلای دو قوه ای که ازضعف ایشان استفاده میکردند عاجز بودند: قوه تدریجی و بطی ٔ ولی مستمر ایرانیان، و قوه روم که سابقاً در آغاز قرن دوم ضربتی علاج ناپذیر بشاهنشاهی سلوکی وارد آورده بود. اسامی شاهان این سلسله عبارت است از: سلوکوس اول جلوس 312 قبل از میلاد آنتیوخوس اول جلوس 281 قبل از میلاد آنتیوخوس دوم جلوس 261 قبل از میلاد دمتریوس اول سوتر (منجی) جلوس 162 قبل از میلاد الکساندر باکدس جلوس 150 قبل از میلاد دمتریویس دوم - نیکاتور (فاتح) بار اول جلوس 145- 149 قبل از میلاد بار دوم 139- 125 قبل از میلاد آنتیوخوس ششم دیونیوس اپیفانس - جلوس 142 قبل از میلاد آنتیوخوس هفتم سیدت جلوس 138 قبل از میلاد الکساندر زی نباس جلوس 128- 123 قبل از میلادآنیتوخوس هشتم، گری پس جلوس 125 -96 قبل از میلاد آنتیوخوس نهم، سیزنبکس جلوس 116- 95 قبل از میلاد سلوکوس ششم اپیفانس جلوس 96- 95 قبل از میلاد فیلیپوس جلوس 92- 83 قبل از میلاد آنتیوخوس دهم فیلادلفس جلوس 92 قبل از میلاد دمتریوس سوم فیلوپاتر جلوس 95- 88 قبل از میلاد آنتیوخوس یازدهم - دیونیسوس جلوس 89- 84 قبل از میلاد آنتیوخوس دوازدهم مقدس جلوس 94- 83 قبل از میلاد آنتیوخوس آسیایی جلوس 68- 64 قبل از میلاد آنتیوخوس سوم جلوس 223 قبل از میلاد سلوکوس چهارم جلوس 174 قبل از میلاد آنتیوخوس پنجم جلوس 164 قبل از میلاد شاهنشاهی سلوکی که شامل جهان ایرانی، بابل قدیم، شهرهای فنیقیه و مدینه های آسیای صغیر بود، مانند: شاهنشاهی هخامنشیان - حکومتی مرکب به شمار میرفت. نخستین شاهان این سلسله مساعی عمده برای تحقق وحدت آن بکار بردند. آنان تصمیم گرفتند که از مجموع بخشهای شاهنشاهی عنصری ایجاد کنند که بدانان نزدیک باشد و نسبت به ایشان وفادار بماند و بنابراین یونانیان و مقدونیان را در بخشی وسیع از متصرفات خود متمرکز ساختند. سکنۀ جدید در حکم سیمان ساختمان شاهنشاهی و در عین حال، رابط بین حکومت و سکنۀ بومی بودند. آنان میبایست هم در قشون خدمت کنند و هم در ادارات و در شهرها و قصبه ها سکنی گزینند، به کارها اشتغال ورزند و زمین را زراعت کنند در سراسر قرن سوم قبل از میلاد جریانی لاینقطع، سکنۀ اروپای جنوب شرقی را بسوی سوریه، بابل، وایران سرازیر کرد، و عناصری که آسیای صغیر و حتی سوریه را ترک میگفتند بدانان افزوده شدند. برای استقرار آنان طرحی وسیع جهت شهرسازی تهیه و اجرا گردیده است. مستعمرات نظامی و غیرنظامی ایجاد شده شهرهای جدیدبنا گردید در دشت کرمانشاه، دینور - کنگاور مؤسسات یونانی بنا شد. هگمتانه (همدان) مجدداً تعمیر گردید، در بخش جنوبی تر، لائودیسه نهاوند امروزین ساخته شد، راگای (ری) قدیم بنام اروپوس خوانده شد، در پارت شهری بنام نسا - الکساندر پولیس بنا شد. سپس شهر صددروازه هکاتوم پیلس ساخته شد که بمناسبت آنکه دروازه های متعدد داشته، بدین نام موسوم گردیده بود. سلوکیان در سیاست خود اصول و مبانی داریوش را پذیرفتند. ملیت ها را ابقا کردند و در عین حال، آنها را در زمرۀ شاهنشاهی وارد ساختند. اما عاقبت مجبور شدند که به سیاست کوروش و سلطنتی توأم با اغماض بازگردند. هنر - در این عهد هنر هخامنشی دچار کسوف گردید، زیرا وی جز بر اثر حمایت شاه و دربار نمیتوانست پایدار بماند. اطلاع اندکی که ما از تجدید حیات آن داریم حاکی از رجعت قهقرایی قابل تأملی است آنچه که مورد توجه شاه و دربار سلوکی و تودۀ تازه واردان به ایران بود جنبۀ ایرانی نداشت. هنرمندانی که از یونان یا از نواحی دیگر جهان یونانی می آمدند، میبایست مشتریان یونانی خود را کاملاً ارضا کنند. همچنین بود وضع ایرانیان یونانی شده، که عالیترین و ثروتمندترین طبقۀ جامعۀ ایرانی را تشکیل میدادند. این گروه تحت تأثیر فرهنگ یونانی سلیقۀ خود را با طرز زندگی یونانی منطبق میساختند. هنرمندان محلی نیز تحت نفوذ جریانات هنر غربی قرار گرفتند. بدین وجه هنر یونانی - ایرانی که یکی از نتایج فتح مقدونی بود بوجود آمد. بطور کلی هنر این عهد را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: 1- هنر ایرانی به معنی اخص. 2- هنر یونانی - ایرانی. 3- هنر هلنی. دستۀ اول بوسیلۀ معماری معبد نورآباد معرفی میشود که تقلیدی است از معابد هخامنشی پاسارگاد نقش رستم وی با ابعاد محدودتر و بعض تغییرات طرح معبدی که در پایۀ صفۀ تخت جمشید بنا شده نیز ایرانی است. در حال حاضر جز بقایای سه بنائی که لااقل دو تای آنها معبد بوده اند، چیزی دیگر را بدستۀ دوم نمیتوان اسناد داد. در استخر خرابه های ساختمانی مهم که هویت آن معلوم نشده، کشف گردیده که تقلیدی است از سرستون کرنتی بدون تخته روی سرستون و این امر حاکی از رابطۀ ستون ایرانی با سرستون یونانی است. در معبد کنگاور، پرستشگاهی با طرح غربی ساخته شده و تصور میرود در حدود 200 قبل از میلاد بنا شده باشد. در ساختمان اصلی، استعمال قطعات سنگی صفۀ تخت جمشید تقلید شده، اما ستونهای آنها دارای سرستون دری است. که بر فراز آنها تخته های کرنتی قرار گرفته است. بیشتر اطلاع ما مربوط به اشیای هنری از دستۀ سوم است که تعداد آنها فراوان است. معهذا نتوانسته اند تعیین کنند که این اشیا در خود کشور ساخته شده یا آنها را از خارج وارد کرده اند. در این ایام کشفیات سودمند موجب پیدایش 4 مجسمه کوچک مفرغی متعلق بمعبد نهاوند (لائودیسه) گردید که در همان محلی پیدا شده که استل (ستون) حاکی از فرمان آنتیوخوس سوم مربوط به سال 193 قبل از میلاد یافته شده است. یک سر بسیار زیبای مجسمۀ مفرغی که بدبختانه خراب شده، و آنرا به آنتیوخوس چهارم نسبت میدهند، از معبد ایرانی شمی نزدیک مال امیر در جبال بختیاری بدست آمده باید تصور کرد که سلیقۀ عصر بسیار متمایل بکارهای هنری مفرغی بوده و همین سلیقه در زمان پارتیان تعقیب شد، و آن در حقیقت حکم احیای یک سنت عیلامی را داشته است، در دینور نزدیک کرمانشاه، قطعاتی از یک لگن سنگی که مجسمه های نیم تنه سیلنوسها و ساتیرها، یاران دیونیسوس مزین است کشف شده. (تاریخ گیرشمن ایران ترجمه محمد معین و از فرهنگ فارسی معین)
دهی است از دهستان مال اسد بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد، دارای 120 تن سکنه، آب آن از چشمه ها، محصول آنجا غلات، صیفی، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، ساکنین از طایفۀ مال اسد هستند و در زمستان به قشلاق میروند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان مال اسد بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد، دارای 120 تن سکنه، آب آن از چشمه ها، محصول آنجا غلات، صیفی، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، ساکنین از طایفۀ مال اسد هستند و در زمستان به قشلاق میروند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
نیزۀ راست مقابل روی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کار درست و راست. (منتهی الارب) (آنندراج). فی المثل: سلکی و لیست بمخلوجه، یعنی راست است نه کج. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
نیزۀ راست مقابل روی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کار درست و راست. (منتهی الارب) (آنندراج). فی المثل: سلکی و لیست بمخلوجه، یعنی راست است نه کج. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان ابل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد. دارای 145 تن سکنه است. آب آن از رود خانه مهاباد. محصول آنجا غلات، توتون، چغندر، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان ابل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد. دارای 145 تن سکنه است. آب آن از رود خانه مهاباد. محصول آنجا غلات، توتون، چغندر، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
نام مرغی که آنرا آسمانی گویند و بفارسی پودنه نامند و بهندی بیر خوانند. (غیاث) (آنندراج). مرغی است شبیه تیهو و به هندی لوا خوانند. (منتهی الارب). کرجفو و مرو گویند. مرغ بریان. (مهذب الاسماء). بلدرچین. (فرهنگ فارسی معین). سلواه: یکی و قال الاخفش: لم اسمع له بواحد و یحتمل ان یکون جمعه و وحدانه سواء. (منتهی الارب) : دریغ دار ز نادان سخن که نیست صواب به پیش خوک نهادن نه من و سلوی را. ناصرخسرو. من ترنجبین بود و سلوی مرغ بریان بود. (قصص الانبیاء ص 123). و من و سلوی برای ایشان بخواست وآن ترانگبین است و سمانه. (مجمل التواریخ و القصص). وجود بی کف تو تنگدست بود چنان که امن و سلوت میخواند من و سلوی را. انوری. قحط دانش را ز اعجاز ثناش من و سلوی از لسان خواهم فشاند. خاقانی. گر بعهد موسی امت را گه قحط از هوا باز من و سلوی سلوت رسان افشانده اند. خاقانی. ، هر چیز که تسلی دهد. (منتهی الارب) (آنندراج). مایۀ تسلی. (فرهنگ فارسی معین) ، شهد. (آنندراج) (منتهی الارب). ورتیج. عسل. (مجمل اللغه) (صراح اللغه). ورتیج. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59) (زمخشری). انگبین. عسل. (فرهنگ فارسی معین)
نام مرغی که آنرا آسمانی گویند و بفارسی پودنه نامند و بهندی بیر خوانند. (غیاث) (آنندراج). مرغی است شبیه تیهو و به هندی لوا خوانند. (منتهی الارب). کرجفو و مرو گویند. مرغ بریان. (مهذب الاسماء). بلدرچین. (فرهنگ فارسی معین). سلواه: یکی و قال الاخفش: لم اسمع له بواحد و یحتمل ان یکون جمعه و وحدانه سواء. (منتهی الارب) : دریغ دار ز نادان سخن که نیست صواب به پیش خوک نهادن نه من و سلوی را. ناصرخسرو. من ترنجبین بود و سلوی مرغ بریان بود. (قصص الانبیاء ص 123). و من و سلوی برای ایشان بخواست وآن ترانگبین است و سمانه. (مجمل التواریخ و القصص). وجود بی کف تو تنگدست بود چنان که امن و سلوت میخواند من و سلوی را. انوری. قحط دانش را ز اعجاز ثناش من و سلوی از لسان خواهم فشاند. خاقانی. گر بعهد موسی امت را گه قحط از هوا باز من و سلوی سلوت رسان افشانده اند. خاقانی. ، هر چیز که تسلی دهد. (منتهی الارب) (آنندراج). مایۀ تسلی. (فرهنگ فارسی معین) ، شهد. (آنندراج) (منتهی الارب). ورتیج. عسل. (مجمل اللغه) (صراح اللغه). ورتیج. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59) (زمخشری). انگبین. عسل. (فرهنگ فارسی معین)
دهی است از دهستان پائین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه. دارای 1433 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات، پنبه. شغل اهالی آنجا زراعت، گله داری و کرباس بافی است. از قلعه نو میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان پائین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه. دارای 1433 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات، پنبه. شغل اهالی آنجا زراعت، گله داری و کرباس بافی است. از قلعه نو میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
منسوب به آوازه یا نوایی است بنام سلمک: تا مطربان زنند لبینا و هفت خوان در پردۀ عراق و سرزیر و سلمکی. میزانی. گاه کوه بیستون و گنج بادآور زنند گاه دست سلمکی و پردۀ عشرا برند. حمیری. رجوع به سلمک شود
منسوب به آوازه یا نوایی است بنام سلمک: تا مطربان زنند لبینا و هفت خوان در پردۀ عراق و سرزیر و سلمکی. میزانی. گاه کوه بیستون و گنج بادآور زنند گاه دست سلمکی و پردۀ عشرا برند. حمیری. رجوع به سلمک شود
را سپردن، پای سیر کردن جای را ورش بریش روش، رفتار رفتن در راهی، درآمدن در جایی، روش رفتار، طی مدارج خاص که سالک باید آنها را طی کند تا به مقام وصل و فنا برسد. از جمله این مدارج توبت و مجاهدت و خلوت و غزلت و ورع و صمت و رجا و غیره است
را سپردن، پای سیر کردن جای را ورش بریش روش، رفتار رفتن در راهی، درآمدن در جایی، روش رفتار، طی مدارج خاص که سالک باید آنها را طی کند تا به مقام وصل و فنا برسد. از جمله این مدارج توبت و مجاهدت و خلوت و غزلت و ورع و صمت و رجا و غیره است
لاتینی تازی گشته مریم گلی سروی از گل ها از آن روی که گل آن چون سرو است است در تهران به آن سروی گفته می شود آرامبخش، انگبین، ورتیج بدبده از مرغان اوشوم (گویش گیلکی) بودنه هر چیز که تسلی دهد مایه تسلی، انگبین عسل، مرغی است شبیه به تیهو بلدرچین
لاتینی تازی گشته مریم گلی سروی از گل ها از آن روی که گل آن چون سرو است است در تهران به آن سروی گفته می شود آرامبخش، انگبین، ورتیج بدبده از مرغان اوشوم (گویش گیلکی) بودنه هر چیز که تسلی دهد مایه تسلی، انگبین عسل، مرغی است شبیه به تیهو بلدرچین