آب شیرین و خوشگوار. (آنندراج) (غیاث). آب آسان گوارا. (دهار). آب شیرین و روشن و سرد که بگلو روان شود. (ناظم الاطباء) ، آب صافی. (آنندراج) (غیاث) ، می نرم روان فروشونده بگلو. (ناظم الاطباء)
آب شیرین و خوشگوار. (آنندراج) (غیاث). آب آسان گوارا. (دهار). آب شیرین و روشن و سرد که بگلو روان شود. (ناظم الاطباء) ، آب صافی. (آنندراج) (غیاث) ، می نرم روان فروشونده بگلو. (ناظم الاطباء)
حصنی است در اقصای یمن و گویند حصنی است آنسوی نجیر. شاعر در وصف حمار وحشی گوید: باسبیل کان بها برههً. من الدهر مانبحته الکلاب. و این صفت کوه است نه حصن. و ابن الدمینه گوید: اسبیل کوهی است در مخلاف ذمار و آن منقسم به دو نیمه است نصف آن بمخلاف رداع و نصف دیگر بشهر عنس کشد و بین اسبیل و ذمار پشته ایست سیاه و در آن چاهی است موسوم به حمام سلیمان و مردم از بیماریهای جرب وغیره بدان استشفا کنند. (معجم البلدان)
حصنی است در اقصای یمن و گویند حصنی است آنسوی نجیر. شاعر در وصف حمار وحشی گوید: باسبیل کان بها بُرْهَهً. من الدهر مانبحته الکلاب. و این صفت کوه است نه حصن. و ابن الدُمینه گوید: اسبیل کوهی است در مخلاف ذمار و آن منقسم به دو نیمه است نصف آن بمخلاف رُداع و نصف دیگر بشهر عَنْس کشد و بین اسبیل و ذمار پشته ایست سیاه و در آن چاهی است موسوم به حمام سلیمان و مردم از بیماریهای جرب وغیره بدان استشفا کنند. (معجم البلدان)
صقلّیه، نام جزیره ای است بزرگ به ایتالیا که در دریای مدیترانه واقع است، دارای 25740 کیلومتر مربع مساحت و جمعیت آن 4487000 تن سکنه می باشد، زمین آن حاصلخیز و شهرهای عمده آن عبارتند از شهرپالرم کاتان، مسین، تراپانی، این جزیره بدواً به استعمار فینیقیان، سپس یونانیان درآمد و بعد رومیان بسال 241 میلادی آن را تسخیر کردند، بعد تحت تسلط اسپانیائیها درآمد، و جزیره صقلیه در قرن 18 میلادی با ناپل متحد گردید و در 1860 میلادی ضمیمه ایتالیا شد، (از فرهنگ فارسی معین)، رجوع به صقلیه و جزیره صقلیه شود
صِقِلّیه، نام جزیره ای است بزرگ به ایتالیا که در دریای مدیترانه واقع است، دارای 25740 کیلومتر مربع مساحت و جمعیت آن 4487000 تن سکنه می باشد، زمین آن حاصلخیز و شهرهای عمده آن عبارتند از شهرپالرم کاتان، مسین، تراپانی، این جزیره بدواً به استعمار فینیقیان، سپس یونانیان درآمد و بعد رومیان بسال 241 میلادی آن را تسخیر کردند، بعد تحت تسلط اسپانیائیها درآمد، و جزیره صقلیه در قرن 18 میلادی با ناپل متحد گردید و در 1860 میلادی ضمیمه ایتالیا شد، (از فرهنگ فارسی معین)، رجوع به صقلیه و جزیره صقلیه شود
سبیل کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). در باختن در راه خدای. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). قرار دادن چیزی در راه خیر و در راه خدا. (از المنجد) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) : یقال سبّل ضیعته و فی الحدیث: احبس اصلها وسبل ثمرتها. (اقرب الموارد). چنانکه در تعریف وقف گویند. هو حبس العین و تسبیل الثمره. و رجوع به وقف و حبس شود، مباح کردن چیزی را چنانکه گویی راهی برای رسیدن بدان قرار داده اند. (متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، سست کردن جامه. (متن اللغه). افکندن پرده و از آن معنی قول مردم که ’سبل شعره’ یعنی رها کرد آنرا. (المنجد)
سبیل کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). در باختن در راه خدای. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). قرار دادن چیزی در راه خیر و در راه خدا. (از المنجد) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) : یقال سبَّل ضیعته ُ و فی الحدیث: احبس اصلها وسبل ثمرتها. (اقرب الموارد). چنانکه در تعریف وقف گویند. هو حبس العین و تسبیل الثمره. و رجوع به وقف و حبس شود، مباح کردن چیزی را چنانکه گویی راهی برای رسیدن بدان قرار داده اند. (متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، سست کردن جامه. (متن اللغه). افکندن پرده و از آن معنی قول مردم که ’سبل شعره’ یعنی رها کرد آنرا. (المنجد)