موسیر، گیاه علفی پایا خودرو و خوراکی شبیه سیر از تیرۀ نعناعیان با گل های سرخ یا بنفش که بلندیش تا ۳۰ سانتی متر می رسد و در طب قدیم برای تقویت معده به کار می رفته، سیر کوهی، سیر صحرایی، اسقوردیون، اشقردیون، ثوم برّی، بلبوس، سیر مو
موسیر، گیاه علفی پایا خودرو و خوراکی شبیه سیر از تیرۀ نعناعیان با گل های سرخ یا بنفش که بلندیش تا ۳۰ سانتی متر می رسد و در طب قدیم برای تقویت معده به کار می رفته، سیر کوهی، سیر صحرایی، اُسقوردیون، اَشقَردیون، ثومِ بَرّی، بَلبوس، سیر مو
فرود آمدن بر زمین، افتادن، کنایه از کاهش ناگهانی، کنایه از تصرف و تسخیر منطقه ای توسط دشمن سقوط کردن: افتادن و بر زمین فرود آمدن، به پستی افتادن سقوط کردن شهر: کنایه از به تصرف دشمن درآمدن آن سقوط دولت: کنایه از برکنار شدن و از کار افتادن هیئت وزیران
فرود آمدن بر زمین، افتادن، کنایه از کاهش ناگهانی، کنایه از تصرف و تسخیر منطقه ای توسط دشمن سقوط کردن: افتادن و بر زمین فرود آمدن، به پستی افتادن سقوط کردن شهر: کنایه از به تصرف دشمن درآمدن آن سقوط دولت: کنایه از برکنار شدن و از کار افتادن هیئت وزیران
بسغو. ظاهراً به محلی اطلاق میشده که عده ای به آنجا کمین میکردند و سپس دسته ای از آنها جدا میشدند و بجنگ خصم میرفتند و با خصم جنگ و گریز می کردند و در حال فریب دشمن دمادم خویش تا بسقو می کشیدند. خصم بی خبر، ناگاه به افراد مقیم در بسقو برمی خورد و دست و پای خود را گم کرده یا مغلوب میشد یا فرار میکرد. (عالم آرای نادری چ عکسی روسیه ص 145 و147، نقل از تعلیقات جهانگشای نادری چ انوار ص 533 چ طهران انجمن آثار ملی 1341 هجری شمسی) : آن حضرت بقصد اینکه ایشان را بکمین گاه دلیران کشاند و آن صید خون گرفته را بسر تیر رساند جنگی بگریز آغاز نموده کمیت برق تک را بسمت بسقو گرم عنان و یکران گران رکاب را تا ظاهر قلعۀ قازما سبک جولان ساختند. (جهانگشای نادری چ انوار چ طهران 1341 هجری شمسی ص 48). سیصد سوار را در نزدیکی خندق در بسقو گذاشت. (مجمل التواریخ گلستانه). به طرف کوهی که سمت دست راست پادشاه بود بسقو انداخت... علیمردان خان با سواران غافل از بسقوی کوه برآمده از عقب تاخت. (مجمل التواریخ گلستانه)
بسغو. ظاهراً به محلی اطلاق میشده که عده ای به آنجا کمین میکردند و سپس دسته ای از آنها جدا میشدند و بجنگ خصم میرفتند و با خصم جنگ و گریز می کردند و در حال فریب دشمن دمادم خویش تا بسقو می کشیدند. خصم بی خبر، ناگاه به افراد مقیم در بسقو برمی خورد و دست و پای خود را گم کرده یا مغلوب میشد یا فرار میکرد. (عالم آرای نادری چ عکسی روسیه ص 145 و147، نقل از تعلیقات جهانگشای نادری چ انوار ص 533 چ طهران انجمن آثار ملی 1341 هجری شمسی) : آن حضرت بقصد اینکه ایشان را بکمین گاه دلیران کشاند و آن صید خون گرفته را بسر تیر رساند جنگی بگریز آغاز نموده کمیت برق تک را بسمت بسقو گرم عنان و یکران گران رکاب را تا ظاهر قلعۀ قازما سبک جولان ساختند. (جهانگشای نادری چ انوار چ طهران 1341 هجری شمسی ص 48). سیصد سوار را در نزدیکی خندق در بسقو گذاشت. (مجمل التواریخ گلستانه). به طرف کوهی که سمت دست راست پادشاه بود بسقو انداخت... علیمردان خان با سواران غافل از بسقوی کوه برآمده از عقب تاخت. (مجمل التواریخ گلستانه)
یونانی تازی گشته مریم نخودی خود روی در آنندراج سیردشتی آمده و معین در فرهنگ فارسی آن را برداشتی نادرست می داند مریم نخودی وحشی. توضیح بعضی این گیاه را مرادف با سیر دشتی (ثوم البری) دانسته اند و درست نیست زیرا سیر و انواعش جزو گیاهان تیره سوسنیها هستند در صورتی که مریم نخودی و گونه های مختلفش جزو تیره نعناعیان میباشند و شاید مشابهت لفظی و کتبی نام دو تیره مزبور (در لاتینی) موجب این اشتباه گردیده
یونانی تازی گشته مریم نخودی خود روی در آنندراج سیردشتی آمده و معین در فرهنگ فارسی آن را برداشتی نادرست می داند مریم نخودی وحشی. توضیح بعضی این گیاه را مرادف با سیر دشتی (ثوم البری) دانسته اند و درست نیست زیرا سیر و انواعش جزو گیاهان تیره سوسنیها هستند در صورتی که مریم نخودی و گونه های مختلفش جزو تیره نعناعیان میباشند و شاید مشابهت لفظی و کتبی نام دو تیره مزبور (در لاتینی) موجب این اشتباه گردیده
افتادن فرود آمدن بر زمین، به انحطاط اخلاقی مواجه شدن: در منجلاب فحشا سقوط کرد، تسلیم شدن به مردی به طور نامشروع فاسد شدن زن. یا سقوط کردن شهری یا کشوری. به تصرف غالب در آمدن شهر یا کشور. یا سقوط کردن دولت. بر کنار شدن وزیران از کار
افتادن فرود آمدن بر زمین، به انحطاط اخلاقی مواجه شدن: در منجلاب فحشا سقوط کرد، تسلیم شدن به مردی به طور نامشروع فاسد شدن زن. یا سقوط کردن شهری یا کشوری. به تصرف غالب در آمدن شهر یا کشور. یا سقوط کردن دولت. بر کنار شدن وزیران از کار