جدول جو
جدول جو

معنی سقوط

سقوط
فرود آمدن بر زمین، افتادن، کنایه از کاهش ناگهانی، کنایه از تصرف و تسخیر منطقه ای توسط دشمن
سقوط کردن: افتادن و بر زمین فرود آمدن، به پستی افتادن
سقوط کردن شهر: کنایه از به تصرف دشمن درآمدن آن
سقوط دولت: کنایه از برکنار شدن و از کار افتادن هیئت وزیران
تصویری از سقوط
تصویر سقوط
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سقوط

سقوط

سقوط
افتادن. (منتهی الارب) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58) (دهار) (تفلیسی) ، در نزد پزشکان بیماری صرع است. (آنندراج) (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا

سقوط

سقوط
افت، افتادگی، زوال، لغزش، نزول، هبوط
متضاد: صعود، فروپاشی، تلاشی، اضمحلال، افتادن، پرت شدن، فرود آمدن، فرو افتادن
متضاد: صعود کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد