جدول جو
جدول جو

معنی سقاط - جستجوی لغت در جدول جو

سقاط
بال مرغ، لغزش در نبشتن، لغزش در سخن، پی هم افکندن، سست دویدن اسپ، خاموشی و شنیدن افتاده، جمع سقطه، پاره های افتاده پاره های ابر نبهره فروش (نبهره قلب تقلبی)، خرده فروش، افتان بسیار سقوط کننده، شمشیر بران که مضروب را زمین افکند
فرهنگ لغت هوشیار
سقاط
شمشیر بران که پیش از مقطوع به زمین برسد
تصویری از سقاط
تصویر سقاط
فرهنگ فارسی عمید
سقاط
((سُ))
افتاده، ریخته
تصویری از سقاط
تصویر سقاط
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سقاطه
تصویر سقاطه
افتاده چفت شب بند در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسقاط
تصویر اسقاط
جمع سقط، متاع ورختهای پست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسقاط
تصویر اسقاط
افکندن، انداختن، خطا کردن در سخن، ساقط شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسقاط
تصویر اسقاط
سقط ها، پاره آجر ها، دشنام ها، فضیحت ها، رسوایی ها، فرومایگان، جمع واژۀ سقط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسقاط
تصویر اسقاط
((اِ))
جمع سقط، کالاهای بد، دور انداختنی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسقاط
تصویر اسقاط
((اِ))
افکندن، انداختن، حذف کردن، از قلم انداختن، فرسودگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سقراط
تصویر سقراط
(پسرانه)
نام فیلسوف بزرگ یوانی و استاد افلاطون
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بقاط
تصویر بقاط
دانه کبست (حنظل) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساقط
تصویر ساقط
سرنگون، واژگون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سقوط
تصویر سقوط
سرنگونی، واژگونی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساقط
تصویر ساقط
افتاده، فرود آمده، بی اصل، ناکس
فرهنگ لغت هوشیار
سریانی تازی شده دومین ماه ازسال خورشیدی رویم پنجمینماه ازسال سریانی برگرفته ازنام یازدهمین ماه سال یهودی ماه فوریه نام یکی از ماه های رومیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعاط
تصویر سعاط
تندی تیزی دربوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراط
تصویر سراط
پارسی تازی گشته سرتک راه راه روشن شمشیر بران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقیط
تصویر سقیط
زیز برف ریزه، تگرگ، فرومایه، کم خرد، مروارید خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقوط
تصویر سقوط
افتادن، بر زمین فرود آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته برابر با ابریشم پرند رز دوخت پرند کبود نوعی پارچه ابریشمی زر دوزی شده که آنرا در بغداد می بافتند و شهرت بسیار داشته، پارچه ای نفیس به رنگ سرخ یا کبود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقام
تصویر سقام
بیمار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقال
تصویر سقال
ترکی ریش زداینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقاع
تصویر سقاع
جولخ آبفت (خرقه) روبند روبنده
فرهنگ لغت هوشیار
پنبه خون آلوده که زن شوی مرده بر سر نهد و گوشه آن از رو بنده بیرون کند تا بیننده بداند که او شوی از دست داده است، جمع سقب، کره اشتران نر، ستون های تاژ، شاخه های کشن
فرهنگ لغت هوشیار
مشک آب دول دل آبخوری آبکار در تتق بارگهش گاه کار مانده کش عیسی و خضر آبکار (میرخسرو)، چمانی (ساقی) فروشنده آب آب دهنده آبکش. مشک آب یا شیر، جمع اسقیه اسقیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماط
تصویر سماط
رسته و صف، دسته و قطار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفاط
تصویر سفاط
از ریشه پارسی سبد گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سناط
تصویر سناط
کوسه کوسج، تنک ریش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاط
تصویر سیاط
جمع سوط، تازیانه ها، سرود گویی جمع سوط تازیانه ها شلاقها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقام
تصویر سقام
بیمار شدن، بیماری، دردمندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاط
تصویر سیاط
سوط ها، تازیانه ها، جمع واژۀ سوط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سقام
تصویر سقام
سقیم ها، بیماران، جمع واژۀ سقیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سقاء
تصویر سقاء
آب دهنده، کسی که آب نوشیدنی می فروخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سقوط
تصویر سقوط
فرود آمدن بر زمین، افتادن، کنایه از کاهش ناگهانی، کنایه از تصرف و تسخیر منطقه ای توسط دشمن
سقوط کردن: افتادن و بر زمین فرود آمدن، به پستی افتادن
سقوط کردن شهر: کنایه از به تصرف دشمن درآمدن آن
سقوط دولت: کنایه از برکنار شدن و از کار افتادن هیئت وزیران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سقاء
تصویر سقاء
ظرفی چرمی برای آب یا شیر یا چیز دیگر، مشک، مشک آب، مشک شیر
فرهنگ فارسی عمید