- سفلیس
- آتشک
معنی سفلیس - جستجوی لغت در جدول جو
- سفلیس
- مرضی عفونی و مقاربتی و ساری که به ارث بطور مادرزادی به افراد منتقل میشود
- سفلیس
- سیفلیس، بیماری واگیردار، موروثی و مقاربتی که به وسیلۀ زخم های روی آلت تناسلی مشخص می شود و دردهای مفصلی، اختلال های عصبی و ریوی، فلج، کری و کوری از عوارض آن می باشد، سیفیلیس، کوفت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مفلس شدن، و نام آخرین شهر آذربایجان است
مونث سفلی، جمع سفلیات
ترکیب اکسیژنه سیلیسیم که نام دیگرش انیدریدسیلیسیک است و آن جسمی است بسیار ثابت که در حالت تبلور مانند جسمس شیشه ای سخت میباشد (درین صورت آن را کوارتز نامند) وزن مخصوصش 6، 2 است (وزن مخصوص سیلیس 2، 2 می باشد) در آب غیر محلول است. جسمی است که در 1700 درجه شروع به ذوب می کند و در حرارت های بالاتر بدون این که مایع شود به صورت ماده ای غلیظ در می آید، در زمین شناسی بیشتر انواع مختلف در کوهی اصلی به نام سیلیس می نامند زیرا ترکیب اصلی در کوهی همان اکسید سیلیس است که کم و بیش با مواد دیگری آمیخته شده و انواع مختلف در کوهی را به وجود آورده است
مرضی مقاربتی عفونی و ساری که به ارث بطور مادرزادی به افراد منتقل میشود
بیماری واگیر که میکروب آن از طریق مقاربت و معاشرت با مبتلایان به سیفلیس سرایت می کند. این مرض به طور مادرزادی به افراد منتقل می شود، کوفت، آبله فرنگی
ماده ای مرکب از سیلیسیوم و اکسیژن که در طبیعت هم به صورت آزاد و هم به صورت سیلیکات ها فراوان است و در شیشه سازی، تصفیۀ آب و مواد آرایشی و دارویی کاربرد دارد
پایین و پست
بیماری واگیردار، موروثی و مقاربتی که به وسیلۀ زخم های روی آلت تناسلی مشخص می شود و دردهای مفصلی، اختلال های عصبی و ریوی، فلج، کری و کوری از عوارض آن می باشد، سیفیلیس، کوفت
روان این واژه را آنندراج از غیاث اللغات برگرفته معین با بهره گیری از خیام پور در فرهنگ فارسی می نویسد: (از منابعی که در دست است تنها در معیار اللغه دیده می شود) فرهنگ عربی به فارسی لاروی نیز واژه سلیس را نیاورده است فرانسوی شن
مونث اسفل پایین تر پست تر زیرین مونث اسفل پایین تر پست تر مقابل اعلی. منسوب به سفل پایینی زیرین مقابل علوی. یا عالم سفلی. جهان زیرین دنیا. مقابل عالم علوی جهان زبرین
لاتینی تازی گشته تب فرنگ کوفت از بیماری ها
پایین تر، پست تر، زیرتر، اسفل
شیوا، فصیح، سلس
پایین و پست، پایینی