- سفسافه
- فرود باد بادی که روی زمین بوزد
معنی سفسافه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیکاره هیچکاره ناچیز، نا استوار، گرد خاک
پست از هر چیز، سخن بیهوده و بی معنی، کار پست، امر حقیر، غباری که هنگام بیختن آرد از آن بلند شود، خاک نرم
اسطوره
افسانه
باد تند
پالی زبان بودا پرهون زیست آرش درست این واژه (سرگردانی همیشگی) است بندی گشتن در زنجیره ای از زندگی های پی در پی و رویا رویی با رنج
سکبا سرکه با آش ترش واحد صفصاف، سکبا سکباجه
افسانه، سرگذشت، قصه، حکایت
داستان ساختگی دربارۀ قهرمانان و موجودات تخیلی، کنایه از هر چیز بی پایه و اساس
شوره زار زمین شوره
خشم، کینه، دشمنی، تباهیده، آب کم
نادانی کردن
در فارسی سخافت نابخردی کم خردی، لاغری
پرده
همان آرش های سلاف را دارد چیکده آب انگور
از ریشه پارسی کفشگری آلتی که بر دست گیرند و بدان ساز نوازند زخمه مضراب
زیغ از برگ خرما، تنگ پالان
آخال خاکروبه، ریزی موی در پیشانی راهیان (مسافران)
سخن روی اندود، دگرگون نشان دادن حقایق، انکار حسیات و بدیهیات
میانجی بایع و مشتری آنکه اجناس مختلف مردم را به فروش رساند دلال، جمع سماسره سماسیر
بیخردی نابخردی، فرومایگی، سبکسری
مونث سفان کشتیساز، مروارید کشتیسازی
پایین نشیب فرود فرودش، پستی فرومایگی ته و فرود چیزی
رخت خانه خوشرویی جوانمرد گشتن
سفال، ظرف گلی که در کوره پخته شده باشد
پایین و ته چیزی
پایین و ته چیزی
افسانه، داستان ساختگی دربارۀ قهرمانان و موجودات تخیلی، هر چیز بی پایه و اساس
سمسار، دکان داری که اسباب دست دوم را خرید و فروش می کند
استدلال و قیاس باطل و مغالطه برای دگرگون نشان دادن حقایق، انکار حسیات و بدیهیات
آنچه روی چیزی بپیچند، آنچه چیزی در آن پیچیده شود، کارپیچ
تیر کشیدن پستان گرد آمدن شیر در پستان، مانده شیر در پستان