معنی سفاله - فرهنگ فارسی عمید
معنی سفاله
- سفاله
- سفال، ظرف گلی که در کوره پخته شده باشد
پایین و ته چیزی
تصویر سفاله
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سفاله
سفاله
- سفاله
- پایین نشیب فرود فرودش، پستی فرومایگی ته و فرود چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
سفاله
- سفاله
- سفال است که ریزۀ کوزه وسبوی شکسته باشد. (برهان) (آنندراج) ، داسی که بدان غله درو کنند. (برهان) (جهانگیری) ، نوعی از نیل که زبون تر باشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سفاله
- سفاله
- دون شدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (دهار). ناکسی. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
جفاله
- جفاله
- گروزه گروه مردم، دسته مرغان گروه مردم جماعت، دسته مرغان. توضیح همین کلمه است که بصورت (چقاله) و (چغاله) تحریف شده
فرهنگ لغت هوشیار