- سفرکننده
- راهی
معنی سفرکننده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه آفریند، کسی که خلق کند
آفریدگار، خلق کننده، خالق
Dedicator
dedicador
ofiarujący
посвящающий
посвячуючий
wijder
Widmender
dedicador
dédicateur
dedicatore
समर्पक
উৎসর্গকারী
pendidikasi
adayan kişi
mtoaji wa kujitolea
ผู้อุทิศ
مهديٌّ
نذر کرنے والا
پرت کننده دور اندازنده، گسترنده، از شماره بیرون کننده ساقط کننده (از حساب)
شرمسار، خجل
اندازنده، پرت کننده، کنایه از شکست دهنده
دهوشتار
آنکه سرش را کنده و بریده باشند: مرغ سر کنده
برکنده، کنده شده، فرسوده، کهنه شده
فرسوده کهنه شده