- سغم
- گای، آورد و برد بی آب دادن، به ناز پروردن برده را، آزار رسانیدن بهزی آن که در آسایش و فراخی زندگی کند، خشمناک که در سوز و گداز باشد
معنی سغم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اسپ دیزه اسپ سیاه سیر
بهره، بخش، دانگ
سانتی
ظلم، جور
نقره
ثالثا
کراهت داشتن چیزی را، به خاک آلوده شدن
ورم، آماس و نیز بمعنی آتش و پدر زال هم بدین اسم معروف بوده است
تنگ پیشانی ابریکسره
سیاهی، آهن پتک ها پتک ها
ظلم و جور، آزار
راندن چشم اشک را، راندن ابر باران آب، اشک اشک دیگ و بید
سیاهی، کینه بد خواهی
پشیمانی، اندوه، آزورزی گشن تیزورن ورن (شهوه) گشن به دام نری گفته می شود که در تخم کشی از آن سود جویند بستن در را، بند کردن چاه انباشته، جمع سدیم، آبریزان، ستارگان ابری، مه های نازک گشن تیزورن، نام جایی در تو را
دارویی که برای جلوگیری از مرض به بدن تزریق میکنند، خون آبکی
دریستن، تیزی در تیغ
بیماری، بیمار شدن
آشتی و صلح پایه و نردبان تسلیم شدن، باختیار کسی در آمدن پایه و نردبان
خوراک بد
خرد اندام دست و پا کوچولو، بد خوی، ناآرام، بد خوار بد خوراک، نزار ترنجیده پوست
این واژه ای پارسی را به نادرست سقز می نویسند سغز (غندرون در گویش سپاهانی و آدامس درگویش تهرانی)، سغز شهری است در کردستان
خارپشت کلان را گویند که خارهای خود را چون تیراندازد
باران نرم نرمه باران
گرسنگی شور آرزو
تند رفتن گونه ای رفتار اشتر
نرم رفتن گام کوتاه برداشتن
بها و قیمت، معامله منسوب به سه، سومین
جمع آن سهام است، بهره، نصیب، تیری که در قرعه کشی بکار برند
یکی از فلزات گرانبها که در معدن بطور خالص یا ترکیب با فلزات دیگر مانند سرب پیدا میشود، نقره
آزمند، حریص
سخن آهسته، آهنگ، سرود