جدول جو
جدول جو

معنی سعیع - جستجوی لغت در جدول جو

سعیع
(سَ)
دانۀ سیاه که بگندم آمیزد. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، گندم دیوانه یا گندم هیچکاره. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سعیع
گندم دیوانه گندم هیچکاره
تصویری از سعیع
تصویر سعیع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سمیع
تصویر سمیع
(پسرانه)
شنوا، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سعید
تصویر سعید
(پسرانه)
زندگی و داروندار سمیرا، خجسته، مبارک، خوشبخت، سعادتمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سعید
تصویر سعید
خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، نیکوبخت، اقبالمند، فرخنده طالع، نکوبخت، سفیدبخت، بلندبخت، شادبخت، بختیار، مستسعد، خجسته فال، بلنداقبال، نیک اختر، خجسته طالع، فرخنده بخت، مقبل، طالع مند، خوش طالع، صاحب اقبال، خجسته، ایمن، فرّخ فال، جوان بخت، صاحب دولت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سمیع
تصویر سمیع
مفرد واژۀ سمعاء، سامع، شنونده، شنوا، از صفات باری تعالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سریع
تصویر سریع
شتابنده، زود، تند، چست و چالاک، در علوم ادبی در علم عروض بحری از شعر بر وزن مفتعلن مفتعلن فاعلات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سعیر
تصویر سعیر
آتش افروخته، زبانۀ آتش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سمیع
تصویر سمیع
شنواننده و شنونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعیع
تصویر شعیع
شتاب گردون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنیع
تصویر سنیع
خوبروی مرد، بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعسع
تصویر سعسع
گرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعیر
تصویر سعیر
آتش افروخته و سوزان، دوزخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعیط
تصویر سعیط
درد لردمی، بوی تند، روغن گربگو (بان)، روغن سپندان، بوی سپندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریع
تصویر سریع
جلد و شتاب کننده، زود، شتابنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبیع
تصویر سبیع
هفت یک، هفت یک داده، دشنام خورده، آک برشمرده (آک عیب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعید
تصویر سعید
نیکبخت، با سعادت، خجسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعید
تصویر سعید
((سَ))
سعادتمند، خوشبخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سمیع
تصویر سمیع
((سَ))
شنوا، جمع سمعاء. (از اسماء خداوند)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سعیر
تصویر سعیر
((سَ))
آتش افروخته، زبانه آتش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سریع
تصویر سریع
((سَ))
تند رونده، شتابنده، چست و چالاک، یکی از بحرهای عروضی بر وزن «مفتعلن مفتعلن فاعلان»
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سریع
تصویر سریع
شتابان، تند، پرشتاب، چابک، چالاک، فرز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سریع
تصویر سریع
Expeditious, Fast, Quick, Rapid, Speedy, Swift
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سریع
تصویر سریع
expéditif, rapide
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سریع
تصویر سریع
быстрый , быстрый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سریع
تصویر سریع
zügig, schnell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سریع
تصویر سریع
швидкий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سریع
تصویر سریع
szybki
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سریع
تصویر سریع
快速的 , 快的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سریع
تصویر سریع
expedito, rápido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سریع
تصویر سریع
rapido, veloce
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سریع
تصویر سریع
expedito, rápido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سریع
تصویر سریع
snel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سریع
تصویر سریع
त्वरित , तेज़ , तेज
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سریع
تصویر سریع
cepat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی