جمع واژۀ سطح: نه طول است او را نه عرض و نه عمق نه اندر سطوح و نه در انتهاست. ناصرخسرو. و سطوح او را بگچ و مهره مصقل گردانیدند. (سندبادنامه ص 64). رجوع به سطح شود
جَمعِ واژۀ سطح: نه طول است او را نه عرض و نه عمق نه اندر سطوح و نه در انتهاست. ناصرخسرو. و سطوح او را بگچ و مهره مصقل گردانیدند. (سندبادنامه ص 64). رجوع به سطح شود
سرگشته شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). سرگردان گردیدن در جهان و اینجا و آنجا انداختن خود را و آمدن و رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، هلاک شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، فروافتادن در چاه. (از اقرب الموارد)
سرگشته شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). سرگردان گردیدن در جهان و اینجا و آنجا انداختن خود را و آمدن و رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، هلاک شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، فروافتادن در چاه. (از اقرب الموارد)