معنی سطور - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با سطور
ساطور
- ساطور
- آنچه بدان برند از کارد و جز آن، کارد بزرگ که قصابان با آن استخوان را می شکنند
فرهنگ لغت هوشیار
سپور
- سپور
- ماموری که از طرف شهرداری یا برزن محل مامور جارو کردن و تنظیف خیابان ها و کوچه ها است رفتگر
فرهنگ لغت هوشیار