- سطم
- دریستن، تیزی در تیغ
معنی سطم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیوند زدن
بهره، بخش، دانگ
رج، رده
تراز، رویه، رویه پایه
سانتی
ظلم، جور
نقره
ثالثا
ورم، آماس و نیز بمعنی آتش و پدر زال هم بدین اسم معروف بوده است
خشمیدن، چسبیدن پیوستن، بند آمدن: پیشاب
شکستن شکسته حال شکسته حال
کار بزرگ، نوک، بینی، دهان ستور، چیرگی، باز داشت، جمع خطام، : زه های کمان، افسارها
سیاهی، آهن پتک ها پتک ها
ظلم و جور، آزار
راندن چشم اشک را، راندن ابر باران آب، اشک اشک دیگ و بید
سیاهی، کینه بد خواهی
پشیمانی، اندوه، آزورزی گشن تیزورن ورن (شهوه) گشن به دام نری گفته می شود که در تخم کشی از آن سود جویند بستن در را، بند کردن چاه انباشته، جمع سدیم، آبریزان، ستارگان ابری، مه های نازک گشن تیزورن، نام جایی در تو را
دارویی که برای جلوگیری از مرض به بدن تزریق میکنند، خون آبکی
تاخت، چیرگی، فرو گرفتن
پیمانه، ظرف بزرگ فلزی که با یک دسته که از یک سوی دهان آن تا سوی دیگر رود و بیشتر برای آب دادن ستور بکار میرود
دست برهم زد گی، دمیدن پگاه، آوای زدن، آشکارشدن: گرد یا شید (نور) یا بوی
نوشتن، خط، رسته از چیزی، یک خط نوشته ای
گستردن، پهن نمودن چیزی را
انبر، سرشیشه، تیزی در تیغ
گلوگاه در جانوران نشخوار گر پرخور، سخنور
بیماری، بیمار شدن
آشتی و صلح پایه و نردبان تسلیم شدن، باختیار کسی در آمدن پایه و نردبان
گای، آورد و برد بی آب دادن، به ناز پروردن برده را، آزار رسانیدن بهزی آن که در آسایش و فراخی زندگی کند، خشمناک که در سوز و گداز باشد
تند رفتن گونه ای رفتار اشتر
نرم رفتن گام کوتاه برداشتن
جامه پشمین