جدول جو
جدول جو

معنی سرگرمی - جستجوی لغت در جدول جو

سرگرمی
اشتغال، توجه، کاری که شخص را مشغول سازد، آنچه سبب وقت گذرانی و تفریح باشد از انواع بازی، ورزش، سینما و تئاتر
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
فرهنگ فارسی عمید
سرگرمی
(سَ گَ)
اشتغال: مایۀ سرگرمی. اسباب سرگرمی
لغت نامه دهخدا
سرگرمی
سر گرم بودن، آنچه موجب مشغولیت و تفریح باشد از قبیل انواع بازی قصه گویی شعبده بازی و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
سرگرمی
((~. گَ))
آن چه موجب مشغولیت و تفریح باشد
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
فرهنگ فارسی معین
سرگرمی
اشتغال
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
فرهنگ واژه فارسی سره
سرگرمی
اشتغال، تفریح، تفنن، مشغله، مشغولیت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سرگرمی
ترفيهٌ
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به عربی
سرگرمی
Avocation, Entertainment, Playfulness, Recreation, Amusement
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سرگرمی
amusement, passe-temps, divertissement, enjouement, récréation
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سرگرمی
diversión, afición, entretenimiento, recreación
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سرگرمی
развлечение , хобби , игривость , рекреация
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به روسی
سرگرمی
Unterhaltung, Nebenbeschäftigung, Verspieltheit, Freizeitgestaltung
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به آلمانی
سرگرمی
розвага , захоплення , розваги , грайливість , відпочинок
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سرگرمی
rozrywka, hobby, figlarność, rekreacja
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به لهستانی
سرگرمی
娱乐 , 嗜好 , 玩笑
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به چینی
سرگرمی
diversão, passatempo, entretenimento, brincadeira, recreação
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سرگرمی
বিনোদন , শখ , বিনোদন , খেলা মজা
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به بنگالی
سرگرمی
تفریح , مشغلہ , شوخی , تفریح
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به اردو
سرگرمی
ความบันเทิง , งานอดิเรก , ความบันเทิง , ความสนุกสนาน , การพักผ่อน
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به تایلندی
سرگرمی
burudani, furaha ya mchezo
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سرگرمی
eğlence, hobi, oyunculuk
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
سرگرمی
娯楽 , 趣味 , エンターテイメント , 遊び心 , レクリエーション
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سرگرمی
שעשוע , תחביב , בידור , שִׂמְחַת חֶבֶר , נִפְנֵי
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به عبری
سرگرمی
divertimento, passatempo, intrattenimento, giocosità, ricreazione
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سرگرمی
hiburan, hobi, kelucuan, rekreasi
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سرگرمی
मनोरंजन , शौक , मनोरंजन , चंचलता
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به هندی
سرگرمی
vermaak, hobby, speelsheid, recreatie
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به هلندی
سرگرمی
오락 , 취미 , 장난기 , 레크리에이션
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرگرای
تصویر سرگرای
سرگراینده، سر پیچی کننده، سرکش، نافرمان، بی قرار، بی آرام
فرهنگ فارسی عمید
(نَ نِ وِ تَ / تِ / نَنْ وِ تَ / تِ)
آنکه سرش بگردد. (آنندراج) ، مجازاً سرکوب کننده. نابودکننده. آنچه قصد کوفتن یا انداختن سر کند:
چو من گرزۀ سرگرای آورم
سرانشان همه زیر پای آورم.
فردوسی.
رجوع به گرای شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرگرم
تصویر سرگرم
مشغول و بجد در کاری مشغول شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگرای
تصویر سرگرای
نافرمان عاصی سرکش، بیقراری بی آرامی، قصد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگردی
تصویر سرگردی
درجه و رتبه سر گرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگرای
تصویر سرگرای
((~. گَ))
بی قرار، نافرمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگرم
تصویر سرگرم
مشغول
فرهنگ واژه فارسی سره