- سرگرد
- درجه ایست در آرتش بالاتر از سروان و پایین تر از سرهنگ دوم و علامت آن یک ستاره هشت پربزرگ است
معنی سرگرد - جستجوی لغت در جدول جو
- سرگرد
- افسر ارتش بالاتر از سروان، یاور
- سرگرد ((~. گُ))
- افسری که درجه اش بالاتر از سروان و پایین تر از سرهنگ دوم است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درجه و رتبه سر گرد
سر گردانی حیرت، حالتی که به شخص دست میدهد و به سبب آن پندارند که اطاق و اشیا دور سر او میچرخند دوار سر
سرگیجه، دوار سر
مشغول
پیرامون گرداگرد: برگرد ماه. توضیح لازم الاضافه است
دردی که در سر پیدا شود
گرهی که بر سر تسبیح تعبیه کنند عقده تسبیح
مشغول و بجد در کاری مشغول شونده
نافرمان عاصی سرکش، بیقراری بی آرامی، قصد کردن
دردی که در سر پیدا شود، درد سر
واحد تقسی بندی مطالب کتاب، فصل
گره یا دانه ای که بر سر تسبیح ببندند
بخشی از کتاب، فصل
کسی که حواسش متوجه کاری یا چیزی است، مشغول، متوجه، سر خوش، سرمست
Amused, Entertained
развесёлый , развлекённый
amüsiert, unterhalten
розважений , розважений
zabawny, zabawiony
愉快的 , 娱乐的
divertido, entretido
divertente, intrattenuto
divertido, entretenido
amusé, diverti
amusant, vermaakt
मनोरंजित , मनोरंजन किया गया
terhibur
مستمتعٌ , مرتاحٌ