- سرود
- آواز نشاط انگیز یا مهیج (انسان پرنده) نغمه، شعر آهنگدار دارای جنبه حماسی ملی وطنی. یا سرود پارسی. یکی از آهنگهای موسیقی قدیم. یا سرود شاهنشاهی. سرود حاکی از ستایش شاه. یا سرود ماورا النهری. یکی از آهنگهای موسیقی قدیم. یا سرود ملی. سرود رسمی یک کشور و آن حاکی از روحیه تاریخ و سنن آن کشور است
معنی سرود - جستجوی لغت در جدول جو
- سرود ((سُ))
- آواز نشاط انگیز یا مهیج، شعر حماسی که با آهنگ خوانده شود، آواز یا نغمه طرب انگیز که چند تن با هم و با یک آهنگ بخوانند
- سرود
- نغمه، آواز، در موسیقی آواز طرب انگیز یا هیجان آمیز که چند تن با هم به یک آهنگ بخوانند، در موسیقی سازی زهی و آرشه ای با دستۀ کوتاه و کاسۀ دوتایی بزرگ و کوچک که اغلب در سیستان و بلوچستان و پاکستان نواخته می شود، قیچک
سرود ملی: در موسیقی سرود رسمی یک کشور که حاکی از وطن دوستی و غرور و افتخارات مردم آن کشور است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرود گوی مغنی
خوانده شده (آواز)، ساخته شده (شعر و سرود)
سراییدن، شعر گفتن، نظم کردن
آواز خواندن، شعر خواندن، شعر گفتن، سراییدن
شعر یا سرود که کسی گفته یا خوانده باشد، گفته و خوانده شده
سلام
آهسته کار پوشیده کار
خنک، خنک کننده، جامه پرزه دار
تخته، چوب بمعنی صلوات که از خدای تعالی رحمت و از ملائکه استغفار و از انسان ستایش و از حیوانات دیگر تسبیح باشد
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پائین، نام پسر سیاوش، نام پسر کیخسرو، نام پسر خسرو پرویز و شیرین، نام پسر سیاوش و جریره و برادر کیخسرو پادشاه کیانی
اندر رفت، راهیابی، درون روی، درون شد
آنتن
از میان قوم دور شدن، تنها منزل کردن
سر بزمین نهادن و فروتنی نمودن
جوانی خوش
خودسر و خود مختار و مستقل
جمع سد، ابرهای سیاه
کرانه، مرز
غربالی سیمی دارای سوراخهای نسبته بزرگ که با آن غلات را پاک کنند، نوعی غربال که بدان خاک و شن را میبیزند. طنابی که به چوب یا درختی آویزند و بر آن نشسته در هوا آیند و روند تاب ارجوحه، ریسمانی که یک سر آنرا حلقه کنند و در زیر خاک پنهان سازند و سر دیگر را شخصی گرفته در کمین مینشینند تا آدمی یا جانوری را که پای در آن میان نهند به سوی خود کشند و او را بگیرند، فنی است از جمله فنون کشتی گیری پای خود را به پای دیگری بند کند و او را بیندازد و آنرا به عربی شغزبیه نامند
همیشه، دائم، جاوید
غوره خشک خرما، کویک پژمرده
درفش کفشدوزی
پیه کوهان
منسوب به سرو، نوعی از خطوط اسلامی شجری. شاخ جانوران سرو
کنگر