- سرهده
- بریدن کوهان، نیکو پروری کودک را
معنی سرهده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی خبر
ناگهانی بی خبر: سر زده وارد شد
زینسازی
نیکو پروری کودک را
تنومند زن دراز و تنومند
خوانده شده (آواز)، ساخته شده (شعر و سرود)
به طور ناگهانی و بی خبر، کسی که ناگهانی و بی خبر و گستاخانه به جایی وارد شود، سرکوفته
سرزده رفتن: ناگهانی به جایی رفتن
سرزده رفتن: ناگهانی به جایی رفتن
شعر یا سرود که کسی گفته یا خوانده باشد، گفته و خوانده شده
نوع قسم، نوعی خربزه، قدحی که بدان شراب خورند، ساقی
پیه کوهان
مونث سهد بی خوابی، کاراستوار
سرحلقۀ می خوارگان، ساقی، برای مثال سردۀ بزم شراب است امروز / آنکه دی بود امام اصحاب (کمال الدین اسماعیل - ۳۳۰) ، قدح شراب