- سرنگونی
- سقوط
معنی سرنگونی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سر به پایین واژگون نگونسر نگونسار
سربه پایین، سربه زیر، سرازیر، واژگون، وارو
نوعی انگور
کند طبع بودن
سرنگون سرازیر
فرانسوی هماهنگی، نوا همنوایی، دستگاه زبانزد در خنیا قطعه موسیقی که برای اجرا به وسیله ادات کنسرتی ساخته میشود
سنگین بودن گرانی وزن ثقل. یا سنگنی گوش. ثقل سامعه کری
سخن گفتن به صورت آهسته، درگوشی
سرگوشی کردن: آهسته و بیخ گوش با کسی سخن گفتن
سرگوشی کردن: آهسته و بیخ گوش با کسی سخن گفتن
سنگین بودن، گرانی، ثقل، کنایه از وقار، متانت
سرنگون، سربه پایین، سربه زیر، سرازیر، واژگون، وارو
آهنگی که برای ارکستر کامل ساخته شود، سمفونی
سرخ فام، سرخ رنگ
سرجوخۀ نیروی دریایی
Heaviness
тяжесть
Schwere
тяжкість
pesadez
lourdeur
gewicht
भारीपन
ثقالةٌ