جدول جو
جدول جو

معنی سرمنشا - جستجوی لغت در جدول جو

سرمنشا
مسبب، باعث، سرمنشا، فتنه، سرمنشا فساد
تصویری از سرمنشا
تصویر سرمنشا
فرهنگ لغت هوشیار
سرمنشا
اصل، مبدا، سرچشمه، خاستنگاه، سبب، باعث
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برمنش
تصویر برمنش
خودپسند، متکبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرزنش
تصویر سرزنش
سخن کنایه آمیز که معمولاً به منظور توهین یا تمسخر و سرزنش بر زبان می آید، سراکوفت، بیغار، سرکوفت، تفشه، تفش، ملامت، عتیب، بیغاره، پیغاره، زاغ پا، طعنه، تفشل، نکوهش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برمنشی
تصویر برمنشی
خودپسندی، خودستایی، تکبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرمنزل
تصویر سرمنزل
جای فرود آمدن مسافر یا کاروان در میان راه، منزل، مسکن، مقصد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرمشق
تصویر سرمشق
خطی که آموزگار و معلم خط بنویسد تا شاگرد از روی آن مشق کند، نمونه، الگو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرمنش
تصویر پرمنش
متکبر، خودپسند، مغرور، پرخرد، پرمایه و ارجمند، برای مثال بیاموخت فرهنگ و شد پرمنش / برآمد از انگاره و سرزنش (فردوسی - ۵/۴۹۵ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
(سَ مَ شَءْ)
در تداول عوام، منشاء: سرمنشاء فتنه. سرمنشاء فساد
لغت نامه دهخدا
(بَ مَ نِ)
کبر. تکبر. عجب. نخوت. (یادداشت دهخدا). خودپسندی. و رجوع به برمنش شود
لغت نامه دهخدا
(تَ مَ نِ)
بدکرداری را گویند. (برهان) (آنندراج). بدی و بدکرداری. (ناظم الاطباء). دکتر معین در حاشیۀ برهان آرد: در پازند ترمنیشن برابر است با ترومتی اوستایی بمعنی بادسری و خیره سری و ناسازگاری و برتی و و سرکشی، مقابل آرمتی (فروتنی و بردباری) (جزء دوم کلمه متی از مصدر من اوستایی بمعنی اندیشیدن است). در اوستا و نوشته های دینی پهلوی ترومتی دیوی است رقیب آرمتی. و رجوع به فرهنگ ایران باستان ص 83 شود
لغت نامه دهخدا
(سَ تَ)
یکه و منفرد. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
خود را سرتنهابدل غیر رساند
در راه خطا تیر ترا هم سفری نیست.
رفیع (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ مَ زِ)
منزل. مسکن. مقام. (فرهنگ فارسی معین). مزیدعلیه منزل بمعنی جای فرودآمدن:
طاقتی کو که به سرمنزل جانان برسم
ناتوان مورم و خود کی به سلیمان برسم.
خاقانی.
سرمنزل فراغت نتوان ز دست دادن
ای ساربان فروکش کین ره کران ندارد.
حافظ.
گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا
چشم دارم که سلامی برسانی ز منش.
حافظ.
من به سرمنزل عنقا نه بخود بردم راه
قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم.
حافظ.
- سرمنزل فنا، کنایه از دنیا. جهان. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرزنش
تصویر سرزنش
ملامت طعنه
فرهنگ لغت هوشیار
لنگ انداختیم (فعل متکلم مع الغیر از فعل ماضی از تسلیم)، تسلیم شدیم (پس از شنیدن سخنان مخاطب و قبول آن گویند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمشق
تصویر سرمشق
قطعه نوشته خوشنویس که بعرف آنرا تعلیم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرمنش
تصویر پرمنش
مغرور، متکبر، خودپسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمنش
تصویر برمنش
با نخوت، معجب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمنشی
تصویر برمنشی
تکبر، عجب، کبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمنزل
تصویر سرمنزل
منزل مسکن مقام. یا سر منزل فنا. دنیا جهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمشق
تصویر سرمشق
((سَ مَ))
خطی که استاد محض نمونه برای شاگردان نویسد تا از روی آن مشق کنند، نمونه، الگو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرمنش
تصویر پرمنش
((پُ مَ نِ))
خردمند، ارجمند، پرمایه، مغرور، متکبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرزنش
تصویر سرزنش
((سَ زَ نِ))
طعنه، ملامت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرمنزل
تصویر سرمنزل
((~. مَ زِ))
جای فرود آمدن مسافر یا کاروان در میان راه، منزل، مسکن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برمنشی
تصویر برمنشی
خودپسندی، تکبر، والامنشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرزنش
تصویر سرزنش
ملامت، توبیخ
فرهنگ واژه فارسی سره
خودخواهی، خودپسندی، غرور، تکبر، افاده، تفرعن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
منزلگاه، مقصد، منزل، اقامتگاه، مقام، استراحتگاه، مرحله
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سرزنش
تصویر سرزنش
Rebuke
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرزنش
تصویر سرزنش
упрек
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرزنش
تصویر سرزنش
Tadel
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرزنش
تصویر سرزنش
осуд
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرزنش
تصویر سرزنش
upomnienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرزنش
تصویر سرزنش
责备
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرزنش
تصویر سرزنش
repreensão
دیکشنری فارسی به پرتغالی