- سرمنزل
- منزل مسکن مقام. یا سر منزل فنا. دنیا جهان
معنی سرمنزل - جستجوی لغت در جدول جو
- سرمنزل
- جای فرود آمدن مسافر یا کاروان در میان راه، منزل، مسکن، مقصد
- سرمنزل ((~. مَ زِ))
- جای فرود آمدن مسافر یا کاروان در میان راه، منزل، مسکن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جانوری از رده ذوحیاتین دمدار که خود تیره خاصی را به وجود آورده است. این جانور دارای قدی متوسط (حد اکثر 25 سانتی متر) و پوستی تیره رنگ با لکه های زرد تند میباشد. محل زندگی سمندر در اماکن نمناک تاریک و غارها و تغذیه وی از حشرات و کرمهاست. بدنش نسبتا فربه است و بدنی استوانه یی شکل ختم میشود. حیوانی است بی آزار ولی ماده ای لزج از پوست وی ترشح میشود که سوزاننده است سالامندرا سالا ماندر. توضیح گفته اند وی در آتش نمیسوزد و آن اغراق آمیز است
مطلع غزل، برگزیده غزلها
کفشی که روی موزه به پا میکردند (در ماورا النهر)
مسبب، باعث، سرمنشا، فتنه، سرمنشا فساد
کفشی که در قدیم روی موزه به پا می کردند و بیشتر در ماوراء النهر معمول بوده، چپدار، چپذار، چپدان، خارکش
سمندر آذرشین جانوری از رده ذوحیاتین دمدار که خود تیره خاصی را به وجود آورده است. این جانور دارای قدی متوسط (حد اکثر 25 سانتی متر) و پوستی تیره رنگ با لکه های زرد تند میباشد. محل زندگی سمندر در اماکن نمناک تاریک و غارها و تغذیه وی از حشرات و کرمهاست. بدنش نسبتا فربه است و بدنی استوانه یی شکل ختم میشود. حیوانی است بی آزار ولی ماده ای لزج از پوست وی ترشح میشود که سوزاننده است سالامندرا سالا ماندر. توضیح گفته اند وی در آتش نمیسوزد و آن اغراق آمیز است
بهترین غزل از غزل هایی که در دیوان شاعری باشد
خانه، فرودگاه، گامه
جای فرود آمدن، خانه، سرای
فرود آمده، فرو فرستاده شده
خانک خن اسپنج ما نیشت نشیمک آوارش نشستک خانه سرای، فرودگاه بار افکن تیم فرود آمده فرو رسیده جای فرود آمدن در سفر مرحله، مسافت بین دو توقفگاه مسافران (در قدیم)
خانه، سرای، جای فرود آمدن، جمع منازل