- سرف
- تباهاندن تباه کردن کوتاهی ورزیدن، به زفان افکندن (زفان اشتباه) بیشروی (زیاده روی)، تباهی در خوراک، آزمندی در نوشیدن، خو کرد گی فراموشکار، تباه فرانسوی زرخرید درد گلو و سینه که به سبب سرفه به هم رسد، خارش کام احساس خارش در کام. خروج هوای زفیری که از ریه به طور مقطع و کوتاه براثر تحریک مجاری تنفسی خصوصا قصبه الریه و ابتدای حلق. اکثر اوقات عمل سرفه به منظور خروج سروزیته و ترشحات اخلاط خانه های ششی و برونشها است و گاهی هم برای خروج ذرات غذایی است که تصادفا وارد قصب الریه میشوند سعال
معنی سرف - جستجوی لغت در جدول جو
- سرف
- زیاده روی و تجاوز از حد اعتدال
- سرف
- سرفه، صدایی که بر اثر انقباض دیافراگم و خروج هوا از حلق ایجاد می شود و به وسیلۀ عوامل عفونی و حساسیت زا در بیماری های دستگاه تنفسی میزان و شدت آن افزایش می یابد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خروج هوای زفیری که از ریه بطور مقطع و کوتاه بر اثر تحریک مجاری تنفسی خصوصاً قصبه الریه و ابتدای حلق بیرون میاید
پنجه غازی از گیاهان
((سُ فِ))
فرهنگ فارسی معین
صدایی که در اثر خارش حلق و خروج هوای ریه از سینه بیرون می آید و بیشتر در اثر بیماری های ریوی تولید می شود
صدایی که بر اثر انقباض دیافراگم و خروج هوا از حلق ایجاد می شود و به وسیلۀ عوامل عفونی و حساسیت زا در بیماری های دستگاه تنفسی میزان و شدت آن افزایش می یابد
سرفۀ خشک: در پزشکی سرفه ای که هنگام کاهش ترشحات مخاطی دستگاه تنفسی ایجاد می شود
سرفۀ خشک: در پزشکی سرفه ای که هنگام کاهش ترشحات مخاطی دستگاه تنفسی ایجاد می شود
مکیدن و خوردن
سرفه کردن، سلفیدن
اخراج غیر عادی هوای محتوی در ریه توام با صدا
سرگروه گروهبان
آذرشین (سمندر)
شرمسار، خجل
مفاخرت، مباهات
با آبرو، با عزت، سربلند، بلند مرتبه
سرغوغا
سرافراز، سربلند، مفتخر
سرافرازی، سربلندی، افتخار
در پزشکی سرفه ای که هنگام کاهش ترشحات مخاطی دستگاه تنفسی ایجاد می شود
سرفه کردن
Coughing
Cough, Wheezing
кашляющий
кашлять , свистящий
hustend
husten, pfeifend
кашляючий
кашляти , хриплий
kaszlący
kaszleć, świszczący
咳嗽 , 喘息的
tossir, sibilante