جدول جو
جدول جو

معنی سرشته - جستجوی لغت در جدول جو

سرشته
مخلوط شده آغشته، خمیر گشته، آفریده
تصویری از سرشته
تصویر سرشته
فرهنگ لغت هوشیار
سرشته
((س رِ تِ))
آمیخته، آغشته، خمیر گشته، آفریده
تصویری از سرشته
تصویر سرشته
فرهنگ فارسی معین
سرشته
خمیر شده، آغشته
تصویری از سرشته
تصویر سرشته
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرشته
تصویر فرشته
(دخترانه)
فرشته، پری، فرستاده الهی، ملک، فرستاده آسمانی، موجودی آسمانی، عاقل و برتر از انسان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرشته
تصویر فرشته
ملک
فرهنگ واژه فارسی سره
بریان شده، تف داده بو داده، پخته، هر خوردنی که آنرا بدون آب روی آتش تف داده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سررشته
تصویر سررشته
راه کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگشته
تصویر سرگشته
شوریده، سراسیمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرشتن
تصویر سرشتن
مخلوط کردن آغشته کردن، خمیر کردن، خلق کردن آفریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سروته
تصویر سروته
اول و آخر چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برشته
تصویر برشته
بریان شده، تف داده شده، هر چیز خوراکی که بدون آب روی آتش بریان شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگشته
تصویر سرگشته
سرگردان، حیران، آواره، در به در
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرشتن
تصویر سرشتن
خمیر کردن، مخلوط ساختن، آغشته کردن، کنایه از خلق کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سررشته
تصویر سررشته
سرنخ، کنایه از راه کار، کنایه از مهارت در کاری، دفتر حساب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرشته
تصویر فرشته
مخلوقی روحانی و آسمانی که نیکو سیرت میباشد و دیده نمیشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرشته
تصویر کرشته
خس و خاشاک: (زمین و آسمانها پر فرشته است تو کی بینی که چشمت پر کرشته است ک) (عطار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرشته
تصویر نرشته
ناریسیده، نارشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برشته
تصویر برشته
((بِ رِ تِ))
بریان شده، تف داده، بو داده، پخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سررشته
تصویر سررشته
((~. رِ تِ یا تَ))
سرنخ، اطلاع، آگاهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگشته
تصویر سرگشته
((~. گَ تَ))
سرگردان، آواره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرشتن
تصویر سرشتن
((س رِ تَ))
آغشته کردن، مخلوط کردن، خمیر کردن، آفریدن، سریشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرشته
تصویر فرشته
((فِ رِ تِ))
ملک، از موجودات روحانی و ملکوتی که به ستایش خداوند مشغولند و با چشم دیده نمی شوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرشته
تصویر کرشته
((کِ رِ تَ))
خس و خاشاک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرشته
تصویر فرشته
موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مامور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، ملک
کنایه از فرد دارای سیرت نیک و پسندیده
کنایه از زن زیبا و مهربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برشته
تصویر برشته
Roasted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرگشته
تصویر سرگشته
Bewildered, Dazed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
озадаченный , ошеломленный
دیکشنری فارسی به روسی
збентежений , запаморочений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
zmieszany, oszołomiony
دیکشنری فارسی به لهستانی