سربزرگ، چه زنده بمعنی بزرگ است. (غیاث). سربزرگ، چه زنده بمعنی مطلق بزرگ است، از این جاست که فیل بزرگ را زنده پیل گویند. (از آنندراج). مهتر. بزرگ: سرزنده ای نماند جهان خراب را بر سر عمامه ها همه لوح مزارهاست. محسن تأثیر (از آنندراج). ، بانشاط. دل زنده
سربزرگ، چه زنده بمعنی بزرگ است. (غیاث). سربزرگ، چه زنده بمعنی مطلق بزرگ است، از این جاست که فیل بزرگ را زنده پیل گویند. (از آنندراج). مهتر. بزرگ: سرزنده ای نماند جهان خراب را بر سر عمامه ها همه لوح مزارهاست. محسن تأثیر (از آنندراج). ، بانشاط. دل زنده
آنکه چیزی میسازد صانع عامل، آماده کننده تهیه کننده، بنا بانی عمارت کننده، پدید آورنده امری تازه اختراع کننده مخترع مبدع موجد، جاعل، سازگار سازوار، نوازش کننده دلگرم کننده، بخشنده، علاج کننده موثر مفید (دارو)، ساز زننده نوازنده، کسی که آهنگ موسیقی سازد مصنف موسیقی
آنکه چیزی میسازد صانع عامل، آماده کننده تهیه کننده، بنا بانی عمارت کننده، پدید آورنده امری تازه اختراع کننده مخترع مبدع موجد، جاعل، سازگار سازوار، نوازش کننده دلگرم کننده، بخشنده، علاج کننده موثر مفید (دارو)، ساز زننده نوازنده، کسی که آهنگ موسیقی سازد مصنف موسیقی