معنی سرزنده سرزنده بانشاط، دل به نشاط، زنده دل، سرحال، سرخوشمتضاد: افسرده، بی دل و دماغ، پکر، گرفته، دلمرده، سرحلقه، سرخیل، سردسته، سلسله جنبان فرهنگ واژه مترادف متضاد