جدول جو
جدول جو

معنی سردست - جستجوی لغت در جدول جو

سردست
مچ دست بند دست، با نوک انگشتان گرقتن
تصویری از سردست
تصویر سردست
فرهنگ لغت هوشیار
سردست
سرپنجه، پنجه، انگشتان دست
تصویری از سردست
تصویر سردست
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سردسته
تصویر سردسته
آق سقل
فرهنگ واژه فارسی سره
آنچه بر سر دست یا در دست باشد، چوبی که قلندران بر سر دست گیرند، طعام و شرابی که حاضر باشد یا زود حاضر کنند ماحضر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سردسته
تصویر سردسته
پیشوا، قائد، رئیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سردستی
تصویر سردستی
عجولانه، چیزی که بر سر دست یا دم دست باشد، کاری که بر سر دست و فوری و بی درنگ انجام دهند، آنچه حاضر باشد یا زود حاضر شود از طعام و شراب، برای مثال باده ای چند خورد سردستی / روی صحرا شد از سر مستی (نظامی۴ - ۵۷۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سردسته
تصویر سردسته
سرپرست و بزرگ تر یک دسته از مردم سرگروه، سرکرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سردستی
تصویر سردستی
((~. دَ))
سرسری، ناقص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بردست
تصویر بردست
بالا دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تردست
تصویر تردست
شخص چابک و چالاک و ماهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربست
تصویر سربست
مشکلی که به آسانی حل نتوان کرد، کلام پیچیده و درهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمست
تصویر سرمست
با نشاط و مغرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمدست
تصویر سرمدست
ترکی پارسی خاردست کسی که دست زبر و پینه بسته دارد
فرهنگ لغت هوشیار
چارپایی (اسب استر خر) که هر دو زانویش از یکدیگر جدا و دور مانده باشد و مهره های زانویش نزدیک و به هم پیوسته چنانکه بهنگام راه رفتن بر هم ساید دستهای وی را سگدست گویند، میله ای فلزی و محکم که رابط بین فرمان می گردد به وسیله چرخ دنده یی اهرم فرمان به حرکت می آید اهرم فرمان حرکت را به وسیله میل سگدست منتقل میکند و سگدست نیز مستقیما چرخ را به راست یا چپ منحرف می نماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمست
تصویر سرمست
مست، سرخوش، بانشاط، مغرور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وردست
تصویر وردست
کارگری که زیردست استاد کار می کند، دستیار، معاون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تردست
تصویر تردست
زرنگ، ماهر، چست وچابک، کسی که چیزی را به آسانی و به سرعت برباید، نیرنگ باز، شعبده باز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هردست
تصویر هردست
از یاهردستی. ازهرصنف ازهرقسم: (دیگر روز فوجی قوی ازاعیان بیرون آمدند: علویان وقضات وایمه وفقها وبزرگان وبسیارمردم عامه از هردستی اتباع ایشان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تردست
تصویر تردست
((تُ))
چابک، زرنگ، ماهر، شعبده باز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سگدست
تصویر سگدست
((~. دَ))
میله ای فلزی که حرکت را از فرمان به چرخ ها منتقل می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرمست
تصویر سرمست
((سَ مَ))
سرخوش، با نشاط، مغرور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وردست
تصویر وردست
((وَ دَ))
کمک، دستیار
فرهنگ فارسی معین