- سرآهنگ
- پیشرو لشکر، سرهنگ
معنی سرآهنگ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرهنگ، خوانندگی دو بیت خوانی، ابتدای آهنگ خوانی، تار کلفت ساز بم
پیشرو قافله، پیشرو قوم، پیشرو لشکر
افسر ارتش، پهلوان و مبارز
افسر ارتش که درجه اش بالاتر از سرگرد و پایین تر از سرتیپ است
بد خوی تند خوی، خشمگین غضبناک، تیر تخش، زوبین سنان کوچک
تخم گیاه زرد خار
آهنی باشد که کفشگران در پس کفش نهند تا بان کفش را فراخ کنند آنگاه که قالب را در کفش کنند
شغل و رتبه سرهنگ
لحاف، ملافه، چادرشب، چادر رختخواب، برای مثال خوشا حال لحاف و بسترآهنگ / که می گیرند هر شب در برت تنگ (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۷)
پرچین، چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خم
چروکیده، پرشکن، پر پیچ و تاب، پرگره، پرنورد، پرشکنج، پرکوس، پرماز، انجوخیده، آژنگ ناک،برای مثال تو با دشمنت رخ پرآژنگ دار / بداندیش را چهره بی رنگ دار (فردوسی - ۶/۲۶۰)
چروکیده، پرشکن، پر پیچ و تاب، پرگره، پرنورد، پرشکنج، پرکوس، پرماز، انجوخیده، آژنگ ناک،
آهنگ کننده به سوی دژ، تیر یا زوبینی که به سوی قلعه و حصار پرتاب کنند
بدآهنگ، بداندیش، بدنیت، بدخواه، بدکردار، بدخو، تندخو، برای مثال ز بس کینه جوی و دژآهنگ بود / فراخای گیتی براو تنگ بود (عنصری - ۳۵۴)
((~. هَ))
فرهنگ فارسی معین
آهنی باشد که کفشگران در پس کفش نهند تا به آن کفش را فراخ کنند آنگاه که قالب را در کفش کنند
ادبیات، ادب
سر پنجه، ضرب دستی که به زور تمام بر سر و روی کسی زنند سیلی
سرپنجه، سرانگشتان،
سیلی، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، چک، توگوشی، کشیده، لت، تپانچه، کاز، صفعه
سیلی، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، چک، توگوشی، کشیده، لت، تپانچه، کاز، صفعه
علم، دانش، ادب، معرفت، تعلیم و تربیت، آثار علمی و ادبی یک قوم یا ملت، کتابی که شامل لغات یک زبان و شرح آن ها باشد، لغت نامه
فرهنگ عامه: مجموع عقاید، افسانه ها و ترانه های محلی یک قوم یا سرزمین، فرهنگ عوام
فرهنگ عامیانه: مجموع عقاید، افسانه ها و ترانه های محلی یک قوم یا سرزمین، فرهنگ عوام
فرهنگ عوام: مجموع عقاید، افسانه ها و ترانه های محلی یک قوم یا سرزمین
فرهنگ عامه: مجموع عقاید، افسانه ها و ترانه های محلی یک قوم یا سرزمین، فرهنگ عوام
فرهنگ عامیانه: مجموع عقاید، افسانه ها و ترانه های محلی یک قوم یا سرزمین، فرهنگ عوام
فرهنگ عوام: مجموع عقاید، افسانه ها و ترانه های محلی یک قوم یا سرزمین
هرچه سر آن پهن تر از قسمت پایین باشد، دارای سر پهن
تعلیم و تربیت، علم و دانش و ادب
Culture
cultura
культура
Kultur
kultura
культура
cultura
culture
cultura