جدول جو
جدول جو

معنی پرآژنگ

پرآژنگ
پرچین، چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خم
چروکیده، پرشکن، پر پیچ و تاب، پرگره، پرنورد، پرشکنج، پرکوس، پرماز، انجوخیده، آژنگ ناک، برای مثال تو با دشمنت رخ پرآژنگ دار / بداندیش را چهره بی رنگ دار (فردوسی - ۶/۲۶۰)
تصویری از پرآژنگ
تصویر پرآژنگ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پرآژنگ

پرآژنگ

پرآژنگ
پرچین. پرشکنج. پرشکن. پرنورد:
بماند ستم دلتنگ بخانه در چون فنگ
ز سرما شده چون نیل سر و روی پرآژنگ.
حکاک.
بدان کاخ بنشست بوزرجمهر
بدید آن پرآژنگ چهر سپهر.
فردوسی.
بیامد نهم روز بوزرجمهر
پر از آرزو دل پر آژنگ چهر.
فردوسی.
نه بخشایش آرد بکس بر نه مهر
دژ آگاه دیوی پرآژنگ چهر.
فردوسی.
برین نیز بگذشت چندی سپهر
پرآژنگ شد روی بوزرجمهر.
فردوسی.
تو با دشمنت رخ پرآژنگ دار
بداندیش را چهره بیرنگ دار.
فردوسی.
یکی نامه بنوشت پر داغ و درد
پرآژنگ رخ لب پر از باد سرد.
فردوسی.
پراکنده گشت آن بزرگ انجمن
همه رخ پرآژنگ و دل پرشکن.
فردوسی.
بگفت این و بیرون شد از پیش اوی
پر از خشم جان و پرآژنگ روی.
فردوسی.
پس پرده رفتی چرا چون زنان
بروی پرآژنگ غازه زنان.
اسدی
لغت نامه دهخدا

پر رنگ

پر رنگ
که رنگ تند دارد که سیر رنگ است مقابل کم رنگ: چای پر رنگ
پر رنگ
فرهنگ لغت هوشیار

غریژنگ

غریژنگ
لَجَن، گل و لای تیره رنگ که ته جوی و حوض آب جمع می شود
لَش، لوش، لَژَن، بَژَن، لَجَم، لَژَم، غَلیژَن، خَرّ، خَرد، خَره، خَلیش، کَیوغ
غریژنگ
فرهنگ فارسی عمید

غریژنگ

غریژنگ
غریژن. غریزن. غلیزن، گل و لای سیاه که در بن حوض ها و ته تالاب ها و جوی ها است
غریژنگ
فرهنگ فارسی معین