- سرآشیب
- سرازیری، پستی
معنی سرآشیب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دارای شیب، نشیب دار، رو به پایین، سرازیری
سراشیب، دارای شیب، نشیب دار، رو به پایین، سرازیری
پرغوغا، پرفتنه
واژگون، سرازیر، نگون سر
سراشیب بودن سرازیری، آنچه که سراشیب باشد سراشیبی کوه
پرآزار، پردرد و رنج، پرآفت
سرازیری، راهی که رو به نشیب برود
پرفتنه وغوغا، بسیار آشفته، آشوبگر
مسافری که در وسیلۀ نقلیه اعم از اتومبیل، هواپیما و امثال آن ها نشسته باشد، مسافری که میان قافله بر اسب یا استر سوار بوده
زمینی که سرازیری بسیار دارد، پر از سرازیری
سراشیبی، سراشیب، سرازیری
آقشام
عصیان، تمرد
بازرسی
چربیی که روی شیر - که نخست گرم و سپس سرد شده باشد - بندد دمایه
گردن کشی، نافرمانی، یاغی گری، رسیدگی و بازرسی
سرکشی کردن: کنایه از گردن کشی کردن، نافرمانی کردن، به کاری رسیدگی کردن، محلی را بازرسی کردن
سرکشی کردن: کنایه از گردن کشی کردن، نافرمانی کردن، به کاری رسیدگی کردن، محلی را بازرسی کردن
لایه ای از چربی که پس از سرد شدن شیر روی آن می بندد، چرابه، قیماق
نافرمانی، بازرسی، رسیدگی
چربی ای که روی شیر که نخست گرم و سپس سرد شده باشد بندد، مایه
Rebelliousness, Waywardness
мятежность , своенравие
Rebellion, Eigensinn
бунтарство , норовистість
buntowniczość, krnąbrność
叛逆 , 任性
rebeldia, obstinação
ribellione, caparbietà
rebeldía
rébellion, indiscipline
rebellie, eigenzinnigheid
बगावत , हठ