معنی سراشیب - فرهنگ فارسی معین
معنی سراشیب
- سراشیب((سَ))
- رو به پایین، سراشیب، سرازیر
تصویر سراشیب
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با سراشیب
سراشیب
- سراشیب
- نشیب گاه و پستی. (آنندراج). سرازیری. مقابل سربالا:
ترا نفس رعنا چو سرکش ستور
دوان میبرد تا سراشیب گور.
سعدی
لغت نامه دهخدا
سراشیبی
- سراشیبی
- سراشیب بودن سرازیری، آنچه که سراشیب باشد سراشیبی کوه
فرهنگ لغت هوشیار
سرادیب
- سرادیب
- جَمعِ واژۀ سرداب. (دهار). رجوع به سرداب شود
لغت نامه دهخدا