معنی سرآبیلی - جستجوی لغت در جدول جو

سرآبیلی(سَ)

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرابیل — تصویر سرابیل

سربال ها، پیراهن ها، جامه ها، پوشاک ها، جمع واژۀ سربال

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از سربیله — تصویر سربیله

بیلک، نوعی پیکان پهن یا دوشاخه، فیلک

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از سبیلی — تصویر سبیلی

اسبله، نوعی ماهی خوراکی بزرگ بی فلس با شاخک هایی شبیه سبیل در اطراف دهان که معمولاً در دریای خزر یافت می شود

فرهنگ فارسی عمید

(سَ)

منسوب به سرآب که نام محلی است

لغت نامه دهخدا

(سَ)

نسبتی است مر سبیله را و آن بطنی است از قضاعه. (الانساب سمعانی) (لباب الانساب ص 531)

لغت نامه دهخدا

(سَ)

به سبیل. برایگان. مفت. مجانی:
ز بس کو داد سیم و زر سبیلی
نماند اندر جهان نام بخیلی.
(ویس و رامین)

لغت نامه دهخدا

(عَ رَ)

الدکتور ابراهیم یوسف. او راست: حل العقده بملخص الافادهفی انتاج الاولاد حسب الاراده. (معجم المطبوعات ج 2)

لغت نامه دهخدا

(سَ لَ / لِ)

پیکان پهنی که مانند بیل باشد. (برهان)

لغت نامه دهخدا

(سَ آبْ یَ)

نام محلی است کنار راه قزوین و همدان میان چامیشلو و فیض آباد در 318500 گزی تهران. (از یادداشت مؤلف)

لغت نامه دهخدا

(شُ رَ)

منسوب است به شرحبیل که نام مردی است. (از انساب سمعانی)

لغت نامه دهخدا

(سَ سَ)

انتسابی است به سلسبیل که نام بعضی ازخواجه های دارالخلافۀ بغداد بود. (الانساب سمعانی)

لغت نامه دهخدا

(سَ)

مخفف اسرائیلی. کنایه از سامری و دیگر کافران بنی اسرائیل. (آنندراج) (غیاث). سریانی. (دهار) (مهذب الاسماء)

لغت نامه دهخدا

(اَ دَ / دِ)

اوراست: تفسیر مشهور بتفسیر الاردبیلی. (کشف الظنون)

لغت نامه دهخدا

(اَ دَ/ دِ)

و صاحب انساب گوید: منسوب به اردبیل، شهر آذربایجان که گویا آن را اردبیل بن ارمینی بن لیطی بن یونان بنا کرده است و جماعتی بدانجا منسوبند. (انساب سمعانی)

لغت نامه دهخدا

(رَ)

جمع واژۀ رئبال و ریبال. رجوع به رئبال شود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)

لغت نامه دهخدا

تصویری از سرابیل — تصویر سرابیل

جمع سربال، پیراهن ها پیراهن قمیص، پوشاک جامه جمع سرابیل

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اردبیلی — تصویر اردبیلی

منسوب به اردبیل مربوط باردبیل، از مردم اردبیل

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سر بیله — تصویر سر بیله

پیکان پهنی که مانند بیل باشد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سردبیری — تصویر سردبیری

عمل و شغل سر دبیر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سرابیل — تصویر سرابیل

((سَ))

جمع سربال، جامه، پوشاک

فرهنگ فارسی معین

تصویری از سربیله — تصویر سربیله

((~. لَ یا لِ))

پیکان پهن، تیر دو شاخه، بیلک هم گویند

فرهنگ فارسی معین