یحیی بن عبدالملک بن احمد بن شعیب سدری مکنی به ابوزکریا یحیی بن عبدالملک بن احمد شعیب. شیخ صالحی است از اصحاب شیخ عمادالدین که بسال 476هجری قمری بحلب متولد شده و ببغداد نشو و نما یافته از اباالحسین بن الطیوری و اباعلی التککی و غیره استماع حدیث کرده و سمعانی از او. (لباب الانساب ص 536)
یحیی بن عبدالملک بن احمد بن شعیب سدری مکنی به ابوزکریا یحیی بن عبدالملک بن احمد شعیب. شیخ صالحی است از اصحاب شیخ عمادالدین که بسال 476هجری قمری بحلب متولد شده و ببغداد نشو و نما یافته از اباالحسین بن الطیوری و اباعلی التککی و غیره استماع حدیث کرده و سمعانی از او. (لباب الانساب ص 536)
روان، جاری، سرایت کننده، نفوذ کننده در پزشکی مرضی که از کسی به کس دیگر برسد، واگیردار نوعی سار کوچک و خوش آواز با پرهای سیاه و خال های سفید که کمی بزرگ تر از سارهای ملخ خوار است، برای مثال ز بلبل سرود خوش، ز صلصل نوای نغز / ز ساری حدیث خوب، ز قمری خروش زار (فرخی - ۱۴۵) سار، شاره، شار، دستار بزرگ و نازک که مردان هندی دور سر می بندند تکۀ پارچۀ لطیف به عرض یک متر یا بیشتر و به طول شش یا هفت متر که زنان هندی یک سر آن را به کمر می بندند، قسمت پایین آن به شکل دامن از کمر به پایین را می پوشاند و قسمت دیگرش را دور سینه می پیچند و دنبالۀ آن را روی شانه یا روی سر خود می اندازند
روان، جاری، سرایت کننده، نفوذ کننده در پزشکی مرضی که از کسی به کس دیگر برسد، واگیردار نوعی سار کوچک و خوش آواز با پرهای سیاه و خال های سفید که کمی بزرگ تر از سارهای ملخ خوار است، برای مِثال ز بلبل سرود خوش، ز صلصل نوای نغز / ز ساری حدیث خوب، ز قمری خروش زار (فرخی - ۱۴۵) سار، شاره، شار، دستار بزرگ و نازک که مردان هندی دور سر می بندند تکۀ پارچۀ لطیف به عرض یک متر یا بیشتر و به طول شش یا هفت متر که زنان هندی یک سر آن را به کمر می بندند، قسمت پایین آن به شکل دامن از کمر به پایین را می پوشاند و قسمت دیگرش را دور سینه می پیچند و دنبالۀ آن را روی شانه یا روی سر خود می اندازند
به سررسیده، پایان یافته، به آخررسیده، تمام شده، پایان پذیر سپری شدن: پایان یافتن، به آخر رسیدن، سر رسیدن، برای مثال هرچ آن سپری شود سرانجام / خواهی قدمی و خواه صدگام (نظامی۳ - ۵۰۲) سپری کردن: سپری گردانیدن، تمام کردن، پایان دادن، به پایان رسانیدن سپری گردیدن: پایان یافتن، به آخر رسیدن، سر رسیدن، سپری شدن سپری گشتن: پایان یافتن، به آخر رسیدن، سر رسیدن، سپری شدن
به سررسیده، پایان یافته، به آخررسیده، تمام شده، پایان پذیر سپری شدن: پایان یافتن، به آخر رسیدن، سر رسیدن، برای مِثال هرچ آن سپری شود سرانجام / خواهی قدمی و خواه صدگام (نظامی۳ - ۵۰۲) سپری کردن: سپری گردانیدن، تمام کردن، پایان دادن، به پایان رسانیدن سپری گردیدن: پایان یافتن، به آخر رسیدن، سر رسیدن، سپری شدن سپری گشتن: پایان یافتن، به آخر رسیدن، سر رسیدن، سپری شدن
یک درخت ارز پیراهن سفید و گشاد بی یقه و با آستینهای کوتاه که تا زانو میرسد این پیراهن از جلو چاکی در وسط دارد که تا انتهای سینه ادامه دارد و در آخر آن چاک کیسه کوچکی دوخته شده است. این پیراهن از البسه زردشتیان است و پوشیدن آن بر هر زردشتی که به سن 15 سالگی و بلوغ رسیده باشد واجب است. واحد سدر یک درخت سدر. یا سدره منتهی. سدره المنتهی
یک درخت ارز پیراهن سفید و گشاد بی یقه و با آستینهای کوتاه که تا زانو میرسد این پیراهن از جلو چاکی در وسط دارد که تا انتهای سینه ادامه دارد و در آخر آن چاک کیسه کوچکی دوخته شده است. این پیراهن از البسه زردشتیان است و پوشیدن آن بر هر زردشتی که به سن 15 سالگی و بلوغ رسیده باشد واجب است. واحد سدر یک درخت سدر. یا سدره منتهی. سدره المنتهی
سپیده دم، پسشام خوراکی است که در رمضان پیش از بامداد خورند و درست آن در تازی سحور است منسوب به سحر، غذایی که روزه داران بهنگام سحر خورند (در ماه رمضان و جز آن)
سپیده دم، پسشام خوراکی است که در رمضان پیش از بامداد خورند و درست آن در تازی سحور است منسوب به سحر، غذایی که روزه داران بهنگام سحر خورند (در ماه رمضان و جز آن)