- سحرخیز
- پگه خیز
معنی سحرخیز - جستجوی لغت در جدول جو
- سحرخیز
- آنکه هنگام سحر از خواب برخیزد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هنگام سحر از خواب برخاستن
آنکه بامدادان زود از بستر خواب برخیزد
دلاویز فریبنده
بیماریی حاد و ساری که به واسطه ظهور بثوراتی به شکل ماکول سرخ رنگ و علایم عمومی خفیف (خصوصا بزرگ شدن و درد ناک گشتن غدد لفاوی پشت گردن) مشخص است. ماکولها در روز اول شبیه سرخک و روز دوم شبیه مخملک اند و روز سوم محو میشوند این بیماری مصونیت ایجاد میکند. عامل آن نوعی ویروس فیلتران است که در ترشحات بینی و حلق یافت میشود سرخیژه سرخچه سرخک کاذب. توضیح: این بیماری با سرخک نباید اشتباه شود
جایی که نیشکر می کارند و شکر بسیار می گیرند، جایی که شکر فراوان باشد
آمیخته به سحر، کنایه از هر چه در آن فریبندگی و گیرندگی و دلربایی باشد
آنچه که از آن جواهر بدست آید، ابر
حاصلخیز، بارور
پناه دادن، نگاهداشتن بسیار بسیار نگاهداشتن، پناه دادن، استوار گردانیدن
رستخیز
ریختن آب و مانند آن از سر حوض و جز آن
رئیس گروه و سردار جماعت، سرلشکر
آنچه، به ویژه مایعات، که به واسطۀ پر شدن ظرفی یا جایی مانند حوض از آن فرو ریزد، فروریختن چیزی، به ویژه مایعات، از ظرفی یا جایی به واسطۀ پر شدن آن
سرگروه، سردسته، سرکرده
نگه داری کردن، در نگه داری چیزی کوشش و مبالغه کردن
زود خشم، تندخو
روز قیامت، روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، روز وانفسا، طامة الکبریٰ، یوم دین، روز پسین، یوم التلاقی، قارعه، روز امید و بیم، نشور، یوم الحساب، رستخیز، روز بازپرس، یوم التّناد، روز درنگ، روز جزا، یوم النشور، یوم القرار، یوم الجمع، یوم الدین، یوم السبع، رستاخیز، فرجام گاه، روز بازخوٰاست، روز رستاخیز، روز شمار، یوم الحشر
ویژگی معدن یا زمینی که از آن زر به دست آید، ویژگی زمین حاصل خیز
نیک استوار، جائی استوار
سپیده دم، پسشام خوراکی است که در رمضان پیش از بامداد خورند و درست آن در تازی سحور است منسوب به سحر، غذایی که روزه داران بهنگام سحر خورند (در ماه رمضان و جز آن)
سرخ بودن، رنگ سرخ، شهاب صاعقه
مربوط به سحر مثلاً ستارۀ سحری، خواب سحری، غذایی که روزه گیران هنگام سحر می خورند، سحرگاه