- سحاری
- افسونگری جادوگری
معنی سحاری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جادوگری کتیکی عمل ساحر جادوگری سحر
ساقه ای که خوشه بر سر آن قرار دارد ساق خوشه گندم جل
ساق جوشه گندم یا جو
پرده پوشی (از توصاف خدا)، عفو اعماض
سوخاری: (پس گیلاسی شراب خواست با قدری نان سخاری)
ابری منسوب به سحاب ابری. یا ستارگان سحابی. تعداد بسیار از ستارگان که بصورت ابری با نور سفید در آسمان دیده میشوند مهمترین این گروه کهکشان است
جمع سریه، کنیزکان
فرماندهی سرداری، سروری ریاست، حکومت، پادشاهی
جمع سکران، مستان
سفینه و کشتی و جهاز را گویند
جمع صحرا، دشت ها دشت دشت هموار، بیابان بر بی آب و علف، جمع صحاری صحراوات، چند جفت یا بند که با هم تشکیل یک دسته و یک واحد زراعتی را دهند (خراسان)، ترکیبات اسمی: یا صحرا آذر گون. صحرایی همانند آتش. یا صحرا جان. عالم ارواح عرصه ارواح. یا صحرا دل. پهنه دل عرصه قلب. یا صحراسیم. صبح صادق. یا صحرا عشق. ملک عشق میدان عشق. یا صحرا غم. ملک غم وادی اندوه. یا صحرا فلک. عرصه فلک. یا صحرا قدسی. عالم لاهوت. یا صحراهند. هندوستان. یا صحرایقین. عالم یقین. ملک یقین. ترکیبات فعلی و تعبیرات: آن سرش صحراست. بسیار وسیع است. از صحراسر در آوردن، (جستن یافتن) مفت و رایگان یافتن، یا از صحرا نهادن، آشکار شدن پیدا کردن هویدا کردن، یا به صحرا افتادن، آشکار شدن، در معرض انظار قرار گفتن، یا سر به صحرا نهادن، گریختن فرار کردن، دیوانه شدن، یا صحرا که نمانده اید مگر صحرا مانده اید. به مهمانی که در رفتن شتاب دارد گویند
کشتی، جهاز، سفینه، کشتی کوچک، برای مثال حاسد چو بیش باشد بهتر رود سعادت / چون باد بیش باشد بهتر رود سماری (منوچهری - ۱۱۲)
سوار شدن، عمل سوار شدن بر مرکب، مقابل باری، اسب و استر و هر مرکبی که بر آن سوار شوند
سریت ها، کنیزهای مخصوص هم بستر شدن، جمع واژۀ سریت
ساقه ای که خوشه بر سر آن قرار دارد، ساقۀ گندم یا جو، خوشه
((سَ))
فرهنگ فارسی معین
منسوب به سحاب، ابری، ابر مانندی متشکل از گازهای بسیار رقیق و کم دما که در اثر نور ستارگان مجاور خود قابل رؤیت می شوند
سکران، مست
تودۀ ابر مانند
سپاری، ساقه ای که خوشه بر سر آن قرار دارد، ساقۀ گندم یا جو، خوشه
صحراها، زمینهای پهناور بی آب و علف، دشت ها، بیابان ها، در کشاورزی زمینهایی که در آن زراعت می کنند، جمع واژۀ صحرا
Horsemanship
верховая езда
Reitkunst
верхова їзда
jeździectwo
equitação
equitazione
equitación