جدول جو
جدول جو

معنی سج - جستجوی لغت در جدول جو

سج
روی، چهره، صورت، سیما، گونه، رخ، رخساره، دیباجه، عذار، خدّ، غرّه، رخسار، چیچک، لچ، دیمر، وجنات، گردماه، چهر، محیّا، دیباچه، عارض، دیمه
تصویری از سج
تصویر سج
فرهنگ فارسی عمید
سج
(سُ)
سرین و کفل. (برهان) (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
سج
(سَ)
رخساره. (برهان) (جهانگیری) (شرفنامه) (آنندراج) :
چون برفتم سوی کعبه بهر حج
سخ بسنگ سود سودم زرد سج.
قاضی نظام (از رشیدی)
لغت نامه دهخدا
سج
(تَ جُ)
بگل کردن دیوار را. (منتهی الارب). در عربی گل بدیوارمالیدن. (برهان) ، رقیق و تنک شدن پلیدی. (منتهی الارب). نرم شدن چیزی غلیظ بود. (برهان)
لغت نامه دهخدا
سج
رخساره، روی
تصویری از سج
تصویر سج
فرهنگ لغت هوشیار
سج
((سَ))
روی، رخساره
تصویری از سج
تصویر سج
فرهنگ فارسی معین
سج
قره قروت، آبی که از کیسه ی دوغ بچکد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سجاد
تصویر سجاد
(پسرانه)
بسیار سجد کننده، لقب امام چهارم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سجود
تصویر سجود
سر بزمین نهادن و فروتنی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجوس
تصویر سجوس
لاتینی تازی گشته پر بوی تند بوی
فرهنگ لغت هوشیار
تریشه که بدان آتش افروزند هیمه سوخت هر چه تنور بدان بر تفسانند بانگ کردن نالیدن ماده شتر، کلند نهادن سگ را
فرهنگ لغت هوشیار
پیشانی نهی بی نیازانه زبانزد زورخانه پیشانی ساییدن بر زمین پیش از کشتی و پس از آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجود بردن
تصویر سجود بردن
سجده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجن
تصویر سجن
زندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجواء
تصویر سجواء
اشتر رام مادینه، آرمیده چشم زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجو
تصویر سجو
آرامیدن، پاییدن پایستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجنجل
تصویر سجنجل
یونانی تازی گشته آینه، سیم پرداخته، کرکم (زعفران)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سجل، دول بزرگ (دول دلو) آبدان های بزرگ چشم پر اشک، بز پر شیر، چشمه پر آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجم
تصویر سجم
راندن چشم اشک را، راندن ابر باران آب، اشک اشک دیگ و بید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجلاط
تصویر سجلاط
یاسمن از گل ها هدایت سجلاط را تازی گشته سجلات پارسی می داند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجوف
تصویر سجوف
جمع سجف، لنگه پرده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجیح
تصویر سجیح
نرم و آسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجوم
تصویر سجوم
چشم اشک ران، ابر بارانران، چشم پیوسته گریان، ماده شتر بر شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجون
تصویر سجون
خوی ها سرشت ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجیات
تصویر سجیات
جمع سجیه، خوی ها سرشت ها خلق خوی عادت طبیعت، جمع سجایا سجیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجیحه
تصویر سجیحه
اندازه، سرشت خوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجیدن
تصویر سجیدن
سرمای سخت شدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجیر
تصویر سجیر
یار و دوست خالص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجیس
تصویر سجیس
بد بوی، آب تیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجیل
تصویر سجیل
بهره نصیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجیله
تصویر سجیله
دول بزرگ آبدان بزرگ، خایه فرو هشته خایه آویزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجین
تصویر سجین
زندان سخت، دفتر زندانیان، جایگاهی در دوزخ ثابت دایم، سخت شدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجیه
تصویر سجیه
خلق خوی عادت طبیعت، جمع سجایا سجیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجلات
تصویر سجلات
جمع سجل، تزده ها زینهار نامه ها چک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجاده
تصویر سجاده
جانماز
فرهنگ واژه فارسی سره