جدول جو
جدول جو

معنی ستوان - جستجوی لغت در جدول جو

ستوان
افسری که درجه اش بالاتر از استوار و پایین تر از سروان است مثلاً ستوان یکم، ستوان دوم، ستوان سوم، محکم، پایدار، پابرجا، امین
فرهنگ فارسی عمید
ستوان
(سُتْ)
بمعنی استوار است که مضبوط باشد، محکم، معتمد و امین، باور داشتن. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
ستوان
(سُتْ)
امروز بدرجۀ نظامی اطلاق شود که شامل سه رتبه است، ستوان یکم (نایب اول) ، ستوان دوم (نایب دوم) ، ستوان سوم (نایب سوم) ، پائین تر از ستوان ’استوار یکم’ و بالاتراز ستوان یکم ’سروان’. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). ستوان دریایی، ناوبان. ستوان شهربانی، رسدبان
لغت نامه دهخدا
ستوان
استوار، محکم، معتمد و امین
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
فرهنگ لغت هوشیار
ستوان
((سُ))
استوار محکم، امین، درجه ای است از درجات افسری
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
فرهنگ فارسی معین
ستوان
استوار، پابرجا، محکم، نایب، امین، معتمد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ستوان
الملازم أوّل
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به عربی
ستوان
Lieutenant
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ستوان
lieutenant
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ستوان
tenente
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ستوان
лейтенант
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به روسی
ستوان
Leutnant
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به آلمانی
ستوان
лейтенант
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ستوان
porucznik
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به لهستانی
ستوان
中尉
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به چینی
ستوان
tenente
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ستوان
লেফটেন্যান্ট
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به بنگالی
ستوان
لفیٹننٹ
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به اردو
ستوان
teniente
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ستوان
ร้อยเอก
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به تایلندی
ستوان
Luteni
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ستوان
teğmen
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ستوان
中尉
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ستوان
중위
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به کره ای
ستوان
letnan
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ستوان
लेफ्टिनेंट
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به هندی
ستوان
luitenant
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به هلندی
ستوان
סגן
تصویری از ستوان
تصویر ستوان
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استوان
تصویر استوان
استوار، برای مثال پذیرفتیم و در دین استوانیم / به جز پیغمبر پا کش ندانیم (زراتشت بهرام - مجمع الفرس - استوان)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دستوان
تصویر دستوان
دستبند، دستکش، قطعۀ آهن به اندازۀ ساعد که در قدیم هنگام جنگ به دست می بستند، ساعدبند، مسند و صدر مجلس
فرهنگ فارسی عمید
(خُ تُ)
اقرارکنندگان. اعتراف کنندگان. معترف شدگان. (برهان قاطع). جمع واژۀ خستو. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ)
استوار. (جهانگیری). محکم. (برهان) (مؤید الفضلاء). متین:
پذیرفتیم و بر دین استوانیم
بجزپیغامبر با کس نخوانیم.
زراتشت بهرام.
لغت نامه دهخدا
تصویری از خستوان
تصویر خستوان
اقرار کنندگان، اعتراف کنندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استوان
تصویر استوان
استوار محکم متین، معتمد امین، مضبوط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استوان
تصویر استوان
((اُ تُ))
استوار، پایدار، قابل اعتماد، امین، مضبوط
فرهنگ فارسی معین