- ستهم
- کلانسرین مرد
معنی ستهم - جستجوی لغت در جدول جو
- ستهم
- سخت، شدید، ستنبه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
رستم، در زبان قدیم ایرانی مرکب از رس (بالش، نمو) + تهم (دلیر، پهلوان)، نام پهلوان شاهنامه
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر نوذر پادشاه پیشدادی و برادر طوس سپهسالار ایرانی و جزو سپاهیان کیخسرو پادشاه کیانی
بزرگ تن، تنومند، بلند بالا
ترشرو اخمو، شکیبا مرد، شکیبا: اسپ
یراق و زین اسب، لگام، دهنه و سر افسار
خستگی درماندگی، ناتوانی ضعف، ملالت افسردگی، پریشانی
خون و چرک و ریمی باشد که در جراحت جمع شود تا نشتر نزنند بیرون نیاید
آنکه ناگوار شمارد آب و هوای شهری را بد نام شده و تهمت زده شده، مظنون
ستیزه جو، جنگجو
سیم، سیم کشیدن
کسی که به او تهمت زده شده، کسی که کار بدی به او نسبت داده شده
دهنه، لگام، سر افسار، آنچه از ساز و برگ اسب که با طلا و نقره و جواهر زینت داده باشند، برای مثال هزار اسب مرصّع گوش تا دم / همه زرّین ستام و آهنین سم (نظامی۲ - ۳۰۲)
Accused, Defendant
acusado
angeklagt, Angeklagter
oskarżony
обвиняемый
обвинувачений , обвинувачений
beschuldigd, verdachte
acusado
accusé
accusato, imputato
आरोपी , अभियुक्त
অভিযুক্ত , অভিযুক্ত
tertuduh, terdakwa
suçlanan, sanık
피고인 , 피고인
נאשם , נאשם
被告的 , 被告