معنی متهم
متهم
((مُ تَّ هَ))
بدنام و تهمت زده شده
تصویر متهم
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با متهم
متهم
متهم
آنکه ناگوار شمارد آب و هوای شهری را بد نام شده و تهمت زده شده، مظنون
فرهنگ لغت هوشیار
متهم
متهم
کسی که به او تهمت زده شده، کسی که کار بدی به او نسبت داده شده
فرهنگ فارسی عمید
متهم
متهم
Accused, Defendant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
متهم
متهم
acusado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
متهم
متهم
angeklagt, Angeklagter
دیکشنری فارسی به آلمانی
متهم
متهم
oskarżony
دیکشنری فارسی به لهستانی
متهم
متهم
обвиняемый
دیکشنری فارسی به روسی
متهم
متهم
обвинувачений , обвинувачений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
متهم
متهم
beschuldigd, verdachte
دیکشنری فارسی به هلندی