- ستده
- گرفته اخذ شده دریافت شده
معنی ستده - جستجوی لغت در جدول جو
- ستده
- ستانده، گرفته، دریافت شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ابتدایی
بی نقش و نگار، قماش خالی از نقوش
تار جامه، نیکویی پرده ایست از موسیقی
مدح شده تمجید شده ستایش شده جمع ستودگان
پوشش و آنچه بدان خود را از چیزی بپوشند
حک شده، برکنده، تراشیده
یا ستدن و دادن، داد و ستد معامله خرید و فروش کردن
پیشانی بر زمین نهادن
نوع قسم، نوعی خربزه، قدحی که بدان شراب خورند، ساقی
زورک پرنده سرخرنگ به بزرگی گنجشک
رمده شیرواش از گیاهان (گویش گیلکی) واحد سعد
سندان آهنگران
ساییده شده لمس شده، کوفته سحق شده، خرد شده ریز شده سوده الماس، گداخته مذاب، آغشته باب، اندوده، فرسوده کهنه شده، حک شده، محو شده، سوراخ شده سفته، خرج شده، گرد و غبار
مونث سهد بی خوابی، کاراستوار
گرگ ماده، شیر ماده بانو مونث سید، جمع سیدات
تراشیده شده، زدوده، پاک شده
گرفتن چیزی از دیگری، ستاندن
مدح کرده شده، ستایش شده، پسندیده
سرحلقۀ می خوارگان، ساقی، برای مثال سردۀ بزم شراب است امروز / آنکه دی بود امام اصحاب (کمال الدین اسماعیل - ۳۳۰) ، قدح شراب
آنچه خود را با آن می پوشانند، پوشش
تیغی که با آن موهای سر و صورت را می تراشند، تیغ سرتراشی
بی پیرایه، بی نقش و نگار، بی آلایش، بی زینت وزیور، هموار، یکسان، آسان، خالص، بی غش، بی آمیغ، پسری که هنوز موی در چهره اش پیدا نشده
ساییده شده
ایستاده، مخفف ستاده
((دَ یا دِ))
فرهنگ فارسی معین
بی نقش و نگار، پاک، خالص، ساده لوح، ابله، نادان، بسیط، بدون ترکیب، آسان، عادی، معمولی، پسری که هنوز ریش درنیاورده، بدون زینت و زیور، صاف و هموار، لغزان، لغزنده، بی چین و گره