- ستارگان
- جمع ستاره، عبارتند از زحل، مریخ، زهره، عطارد، مشتری و غیره
معنی ستارگان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مزدی که پیش از کار کردن بمزدور دهند، شاگردانه، مژدگانی
آخرچی
تیراژ، تعداد
آنکه ستوران را تربیت و نگهداری کند رایض ستور
ستور جای
اصطبل
آنکه ستوران را تربیت و نگهداری کند رایض ستور
جای ستوران، ستورجای، اسطبل
نظّاره، جمعی از مردم که به طرف چیزی نگاه کنند، گروه بینندگان، تماشاکنندگان، تماشاچیان، نظاره
کسی که از اسب و خر و امثال آن ها مراقبت می کند، میرآخور، چاروادار، رئیس اسطبل
مزدی که پیش از کار کردن به مزدور بدهند،
شاگردانه، انعام و پولی که علاوه بر اجرت به شاگرد داده می شود، درستاران، بغیاز، برمغاز، میلاویه، فغیازبرای مثال بستی قصب اندر سر ای دوست به مشتی زر / سه بوسه بده ما را ای دوست به دستاران (عسجدی - ۵۱)
شاگردانه، انعام و پولی که علاوه بر اجرت به شاگرد داده می شود، درستاران، بغیاز، برمغاز، میلاویه، فغیاز
این رمن ساختگی را به هر دو گونه برخی از سرایندگان در چامه های خود آورده اند بینندگان گروه بیننده تماشاگران: لعبی چند غریب و عجیب بنمود خروش از مردم نظاره بر آمد، بیننده تماشاگر. توضیح در شعر بتخفیف هم آید: آید برکشتگان هزار نظاره پره کشند و بایستند کناره... (منوچهری. د. 134)، جمع نظارگان: آمد بانگ خروس موذن میخوارگان صبح نخستین نمود روی به نظارگان. (منوچهری. چا. کازیمیرسکی ج 1 ص 177) توضیح در شعر بتخفیف هم آید: ماییم نظارگان غمناک زین حقه سبز و مهره خاک. (خاقانی فرنظا)
الوف درمراتب عدد: (وچهارم مرتبه الوف نام است. واندراوازهزارتانه هزاربود و افزودن هزارگان)
کسی که به امور چهارپایان رسیدگی می کند
نوعی تنبیه و شکنجه، هزار تازیانه
ستوربان، آنکه از اسب و خر و امثال آن ها مراقبت می کند، میرآخور، چاروادار، رئیس اسطبل
احشام
سیرجان
رژیم، نظام
بمعنی ساربان است که شتردار باشد
محافظت کننده و نگاه دارنده شتر
ستاره خرد کوکب کوچک
نام روز سیزدهم از ماه تیر
جمع تازه (بیشتر از جنبش این تازگان نوسفران و کهن آوارگان) (نظامی)
ظرفی که در آن تارهای ساز نگاهدارند
نگهبان شتر، شتربان، اشتربان، شتردار
ساربان، نگهبان شتر، شتربان، اشتربان، شتردار
روز سیزدهم تیرماه، جشنی که در این روز در ایران باستان، برپا می کرده اند
نگهبان شتر، شتربان
ستارگان ابری ستارگان به هم نزدیکی که نمای ابر دارند چون کهکشان
اندام، کارمند