- ستاخ
- شاخه نورسته (عموما)، شاخه نازک و تازه تاک شاخه نورسته (خصوصا)، شاخه درخت (مطلقا)
معنی ستاخ - جستجوی لغت در جدول جو
- ستاخ
- ستاک، شاخه ای که از بغل شاخۀ دیگر بروید، شاخۀ نورسته، شاخۀ راست درخت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جسور، وقیح
بی پروا و نترس
گستاخ
بی ادب، نترس، جسور، دلیر، بی پروا
گستاخ آمدن: اظهار گستاخی کردن، بی پروایی نمودن
گستاخ آمدن: اظهار گستاخی کردن، بی پروایی نمودن
گستاخ، بی ادب، نترس، جسور، دلیر، بی پروا
گستاخ، بی ادب، نترس، جسور، دلیر، بی پروا
گستاخ، بی ادب، نترس، جسور، دلیر، بی پروا
بی ادب و دلیر و تند
Sassy, Saucy, Presumptuous
presunçoso, atrevido
anmaßend, frech
bezczelny, zuchwały
нахальный , дерзкий
зухвалий
presuntuoso, atrevido, descarado
présomptueux, effronté, impertinent
presuntuoso, sfacciato
arrogante, brutaal
घमंडी , बिंदास
sombong, lancang
חצוף , חצוף
傲慢的 , 无礼的
jeuri, jasiri
หยิ่ง , หยิ่ง , หยาบคาย
উদ্ধত , সাহসী
گستاخ , گستاخ , بے باک
جسورٌ , وقاحةٌ , وقحٌ