استاخ استاخ گستاخ. (برهان) (جهانگیری). بستاخ. (مؤید الفضلاء). اوستاخ. (آنندراج). بی ادب و لجوج. (برهان). بی پروا: با کسی علم دین نگفت استاخ زآنکه دل تنگ بود و علم فراخ. سنائی. تیر از گشاد چشم تو استاخ میرود شاید که در حریم دل خصم محرم است. سیف اسفرنگ. لغت نامه دهخدا
استام استام آتش کاو آهنین محش محشه سیخی که در تون حمام و تنور نانوایی بکار میرود کفچه آتشدان چمچه کمچه آتش کش بیلچه خاک انداز. زین و یراق اسب ساز و برگ اسب فرهنگ لغت هوشیار