جدول جو
جدول جو

معنی استاخ

استاخ((اُ))
دلیری، جسارت، شوخی، بی ادبی، محرمی، یگانگی
تصویری از استاخ
تصویر استاخ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استاخ

استاخ

استاخ
شهرکیست خرد از حدود خراسان بر دامن کوه نهاده. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا

استاخ

استاخ
شاخی که تازه از درخت روئیده باشد. (برهان). ستاک
لغت نامه دهخدا

استاخ

استاخ
گستاخ. (برهان) (جهانگیری). بستاخ. (مؤید الفضلاء). اوستاخ. (آنندراج). بی ادب و لجوج. (برهان). بی پروا:
با کسی علم دین نگفت استاخ
زآنکه دل تنگ بود و علم فراخ.
سنائی.
تیر از گشاد چشم تو استاخ میرود
شاید که در حریم دل خصم محرم است.
سیف اسفرنگ.
لغت نامه دهخدا

استام

استام
آتش کاو آهنین محش محشه سیخی که در تون حمام و تنور نانوایی بکار میرود کفچه آتشدان چمچه کمچه آتش کش بیلچه خاک انداز. زین و یراق اسب ساز و برگ اسب
فرهنگ لغت هوشیار