- سبیل
- راه و روش طریق
معنی سبیل - جستجوی لغت در جدول جو
- سبیل
- طریق، راه، راه آشکار، هر چیزی که در راه خدا در دسترش همگان بگذارند و همه از آن بهره ببرد، وقف، مباح و روا،
برای مثال ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل / سلسبیلت کرده جان و دل سبیل ، رایگان(حافظ - ۱۰۱۹)
- سبیل
- موهای پشت لب مرد، سبلت، بروت
- سبیل ((س))
- موی پشت لب
سبیل کسی را چرب کردن: کنایه از به او رشوه دادن
سبیل کسی را دود کردن: کنایه از او را تنبیه کردن
- سبیل ((سَ))
- راه، روش، فی الله، آن چه در راه خدا گذاشته اند و هر کس می تواند از آن بهره برد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سبیل دار درمقابل سبیل تراشیده
مردی که سبیل کلفت دارد، سبیل دار، دارای سبیل
اسبله، نوعی ماهی خوراکی بزرگ بی فلس با شاخک هایی شبیه سبیل در اطراف دهان که معمولاً در دریای خزر یافت می شود
برایگان دادن چیزی را در راه خدا
به رایگان دادن چیزی در راه خدا، آب رایگان به همه دادن
کشیش پیشوای ترسایان زنگبان گیاهی که ریشه اش شبیه شلغم است و برگش شبیه اسپست و تخمش شبیه زردک و در کنار دریا روید
مرد عصبانی از خشم یا از دلیری
سرگین، انبان، خنور، کدوی کاواک که زنان در آن پنبه نهند زنبیل سبد
آواز مرغان صفیر
فربه، ستبر، دراز و تنومند زن
گلوله پنبه، پنبه دارویین پنبه آغشته به دارو، پر افتاده
شاماکجه، پشمینه سیاه
همدشنام مرد، یک دسته موی، موی دم، سوی، کرانه
لاتینی تازی گشته پراسه ازگیاهان
خواهنده
شوشه زر یا سیم زر گداخته سیم گداخته
هفت یک، هفت یک داده، دشنام خورده، آک برشمرده (آک عیب)
لاتینی تازی گشته پرمگ گونه ای کویک یامگ (نخل)، جمع سبله، خوشه ها بروت ها
بهره نصیب
پرده چادر در چادر، پرده کجاوه
تیغ آخته، خوار گشته، می ناب، کوهان اشتر، نو زاده
پایین، کم بهره مرد پست زبون، بدبخت
فرسوده، جامه کهنه، ته آب در تالاب
همتا همانند
ستاره ایست که در طلوع آن فواکه رسیده شوند و گرما باخر رسد، ستاره ای است معروف
قطعه ای از تخته یا مقوا که آن را برای تیراندازی هدف قرار دهند نشانه هدف. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است